گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
باب مواقیت الصلوات






[وقت نماز ظهر و عصر]
(سال مالک الجهنیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن وقت الظّهر فقال اذا زالت الشّمس فقد دخل وقت ال ّ ص لاتین فاذا فرغت من
سبحتک فصلّ الظّهر متی ما بدا لک) این بابیست در بیان وقتهاي نمازها از وقت فضیلت یا اختیار و وقت اجزا بسند کالصحیح
منقولست از مالک که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از وقت نماز ظهر پس حضرت فرمودند که
هر گاه زوال شمس شود از دایره نصف النهار پس داخل میشود وقت هر دو نماز و لیکن ظهر مقدّم است بر عصر پس چون از نافله
فارغ شوي نماز ظهر را بکن هر وقت که خواهی غرض آنست که احادیث بسیار وارد شده است که تا دو قدم وقت نافله است و
یک قدم و یک قدم و نیم نیز وارد شده است و آن بحسب اختلاف اشخاص است در طول دادن نافله و مراد از دو قدم آنست که
صفحه 68 از 267
اگر سایه زیادتی که بعد از زوال بهم میرسد تا دو سبع شاخص از آن نگذرد نافله را پیش از فریضه میتواند کرد و بعد از آن که
دو سبع بگذرد میباید که مشغول فریضه شود مگر آن که یک رکعت را پیشتر کرده باشد که در این صورت میتواند باقی را پیش
از فریضه به جا آوردن و این که وارد شده است که دو قدم وقت نافله است این معنی ندارد که فریضه را پیشتر از آن نتواند کرد
بلکه اگر در نیم قدم نافله را به جا آورد بعد از آن فریضه را میتواند کرد و این خبر را شیخ بسند موثق کالصحیح از مالک روایت
کرده است. ص: 138 (و ساله عبید بن زرارة عن وقت الظّهر و العصر فقال اذا زالت الشّمس دخل وقت الظّهر
و العصر جمیعا الّا انّ هذه قبل هذه ثمّ أنت فی وقت منهما جمیعا حتّی تغیب الشّمس) و به اسانید قویه کالصحیحه منقولست از عبیده
او ثقه و معتمد است و این مضمون متواتر است و عبید گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از وقت نماز
ظهر و عصر حضرت فرمودند که چون زوال شمس میشود داخل میشود وقت نماز ظهر و عصر هر دو و لیکن ظهر را پیش از عصر
به جا میباید آورد یا وقت ظهر پیش از وقت عصر داخل میشود پس تو در وقت هر دویی تا غایب شود آفتاب و فرو رود. بدان که
خلافست در میان علما بعضی و از آن جمله صدوق است قایلند به اشتراك هر دو وقت از اول زوال تا شام و هم چنین شام و خفتن
تا نصف شب و اکثر قایلند به اختصاص به آن که بعد از زوال مقدار چهار رکعت مخصوص ظهر است و هم چنین از اول شام سه
رکعت مخصوص شام و بعد از مقدار چهار رکعت و سه رکعت خلافی نیست که هر دو در وقت شریکند تا از آخر وقت عصر و
خفتن مقدار چهار رکعت بماند آن چهار رکعت مخصوص عصر است و خفتن پس اگر کسی نماز نکرده باشد تا آن وقت ظهر و
شام قضا میشود و میباید که نماز عصر و خفتن را به جا آورد اگر چه ظاهر عبارات اشتراك آنست که اگر چهار رکعت بماند در
آخر وقت عصر ظهر را باید کرد و اگر در آخر وقت خفتن چهار رکعت بماند شام و خفتن هر دو را باید کرد و لیکن چون احادیث
صحیحه وارد شده است که آن چهار رکعت مخصوص عصر و عشاست هر که قایل است به اشتراك قایل است به آن که آخر وقت
مخصوص عصر و عشاست و هم چنین خلافی نیست در آن که هر وقت که نماز کند تا آخر وقت میباید که اول لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 139 ظهر و شام را به جا آورد بلکه فایده خلاف در صورت نسیان ظاهر میشود که اگر کسی در اول وقت نسیانا نماز
عصر را به جا آورد بنا بر قول به اختصاص نماز باطل است و بنا بر قول به اشتراك صحیح است و این معنی بسیار نادر الوقوع است
و مع هذا در حدیث صحیح واقع است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه میفرمایند که این چهار رکعت را بحساب ظهر
کند و چهار رکعت دیگر از جهت عصر به جا آورد و عمل باین بد نیست اگر چه اکثر این حدیث را حمل کردهاند بر آن که در
اثناي نماز نقل میکند و مراد از حدیث آنست که اکثر نماز را کرده باشد و به خاطرش رسد نقل میکند و احوط آنست که مرتبه
دیگر ظهر و عصر را بترتیب به جا آورد و اللَّه تعالی یعلم. (و روي زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا زالت الشّمس
دخل الوقتان الظّهر و العصر فاذا غابت الشّمس دخل الوقتان المغرب و العشاء الآخرة) و بسند صحیح منقولست از زراره از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چون زوال آفتاب میشود وقت نماز ظهر و عصر داخل میشود و چون آفتاب
غروب میکند وقت نماز شام و خفتن داخل میشود و این حدیث نیز مثل دو حدیث سابق و احادیث بسیار دلالت بر اشتراك
میکند و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که هر گاه زوال شمس
شود پس داخل میشود وقت ظهر تا قدر چهار رکعت نماز پس چون مقدار چهار رکعت نماز بگذرد وقت ظهر و عصر داخل
میشود تا آن که مقدار چهار رکعت نماز به شام بماند وقت ظهر بیرون میرود و وقت عصر میماند و میباید که اول عصر را بکند
و بعد از آن ظهر را قضا کند و چون آفتاب فرو رود وقت شام داخل میشود تا آن مقدار که سه ص: 140
رکعت نماز توان کرد پس چون این مقدار میگذرد وقت نماز شام و خفتن هر دو داخل میشود تا آن که بنصف شب آن مقدار
وقت بماند که چهار رکعت نماز توان کرد پس داخل میشود وقت نماز خفتن و بیرون میرود وقت نماز شام و اکثر علما عمل به
این حدیث کردهاند و احادیث متواتره سابقه را تاویل کردهاند به آن که بعد از مقدار چهار رکعت و سه رکعت وقت هر دو داخل
صفحه 69 از 267
میشود و این تاویل بعید است و تاویل میتوان کرد که مراد از دخول وقت هر دو دخول بتدریج است. و در اخبار متواتره وارد شده
است که وقت هر دو داخل میشود و لیکن اول ظهر و دیگر عصر و اول شام و دیگر خفتن و هیچ شک نیست که در اوّل زوال
وقت نماز ظهر نیز داخل نمیشود چون محالست که در زمان اول نماز ظهر را توان کرد مگر بعنوان شروع در نماز و هر چه میکند
وقت جزو دیگر بتدریج داخل میشود پس در عصر نیز چنین باشد که دخولش بعد از زمان فعل ظهر باشد چون در اول وقت وقت
غیر رکعت اول بلکه وقت غیر از تکبیر احرام داخل نمیشود پس عصر نیز بمنزله سایر رکعات ظهر باشد به قرینه آن که فرمودند که
الّا ان » هر دو داخل میشود و لیکن اوّل وقت اول و بعد از آن وقت دویم و در این تاویل ارتکاب خلاف ظاهر بسیار نیست و عبارت
دو احتمال دارد یکی آن که گذشت و دویم آن که اول اول را بکند نه آن که اول وقت اول داخل میشود و حدیث « هذه قبل هذه
اختصاص قرینه معنی اول خواهد بود و اللَّه تعالی یعلم. (و روي الفضیل بن یسار و زرارة بن اعین و بکیر بن اعین و محمّد بن مسلم
و برید بن معاویۀ العجلیّ عن ابی جعفر و ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیهما انّهما قالا وقت الظّهر بعد الزّوال قدمان و وقت العصر بعد
ذلک ص: 141 قدمان) و به اسانید صحیحه و کالصحیحه منقولست ازین فضلاي اصحاب از حضرت امام
محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که ایشان فرمودند که وقت ظهر بعد از زوال دو قدمست و وقت عصر بعد
از آن دو قدمست یعنی بعد از دو قدم دو قدمست و وقت عصر بعد ازین چهار قدم دو قدمست یعنی این دو قدم افضل است و بعد
از این دو قدم دو قدم دیگر فضیلت دارد چنانکه شیخ در تتمه این خبر ذکر کرده است که این اول وقتست و تا چهار قدم وقت عصر
است و بعد از هشت قدم وقت ضرورتست تا به شام و احتمال دیگر در این خبر آنست که این معنی نسبت به کسی است که نافله
نگذارد اول وقت نظر به او بهتر باشد تا دو قدم و عصر را بعد از این دو قدم در دو قدم به جا آورد چنانکه احادیث بعد ازین نظر به
کسی است که نافله نگذارد بحسب ظاهر و احتمال اول اظهر است بحسب معنی چنانکه در صحیحه زراره میآید. (و قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه اوّل الوقت زوال الشّمس و هو وقت اللَّه الاوّل و هو افضلهما) و بسند کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که اول وقت ظهر زوال شمس است و این وقت اولاست که حضرت جبرئیل از جانب حق سبحانه و تعالی از جهت
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آورد و وقت دویم را بعد از وقت فضیلت آورد و این وقت افضل است از وقت آخر اگر
چه بعد از دو قدم افضل از هر دو است. حاصل آن که افضلیّت اضافیست نه حقیقی و بعضی از علما گفتهاند که مراد از زوال شمس
بعد از آنست بدو قدم و بعضی حمل کردهاند بر کسی که نافله نکند و علی هذا القیاس هر حدیثی که ازین باب واقع شده است این
تاویلات در او میرود و محتمل است که مراد ازین وقت نافله باشد یا آن که چون نافله متمم فریضه است بمنزله جزو اوست و
بسیاري از اخبار این معنی ظاهر ص: 142 میشود و شکی نیست در آن که در اوقات اجمال بسیار شده
است و همه از آن جهت است که چون هر صاحب مذهبی را از وقت میشناختند حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم از
جهت شفقت بر شیعیان مختلف میفرمودند که مبادا به ایشان ضرري رسد و بزرگان اهل سنت و خلفاي اشقیاء ایشان با همه مذهبی
ساخته بودند حتی ملاحده مذهب خود را آشکار میکردند و با ایشان کار نداشتند و در مقام قلع و قمع شیعیان بودند از چند وجه
یکی آن که خلفاي بنی عباس بلکه بنی امیه نیز میدانستند که خلافت حق ایشانست میترسیدند که مبادا اتباع ایشان بسیار شوند و
حق به مرکز خود قرار گیرد. دویم آن که غیر شیعه اگر چه ملاحده بودند کاري بابی بکر و عمر نداشتند و همیشه شیعیان تکذیب
ایشان میکردند و دوري میکردند. سیم آن که شیطان از کار آنها فارغ شده بود و آنها را به راه جهنم انداخته بود و غمی که
داشت غم اثنی عشري بود حتی با زیدیه و واقفیه و غیر ایشان کار نداشت و دشمنی که داشت شیعیان اثنی عشري سیما اتباع ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم بودند و در هلاك و رفع ایشان میکوشید و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم شیعیان را به تقیّه امر
میفرمودند که مبادا از دست بروند. چنانکه وارد است در خبر موثق کالصحیح که شخصی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه پرسید که بسیار است که من داخل مسجد میشوم و بعضی از اصحاب ما نماز عصر میکنند و بعضی نماز ظهر میکنند
صفحه 70 از 267
حضرت فرمودند که من ایشان را باین امر کردهام که اگر در یک وقت نماز کنند همه را گرفته میکشند و قریب به این معنی اخبار
بسیار وارد شده است با آن که احادیث صحیحه وارد شده است از طرق خاصه از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله در حضر بیعذري جمع کردند نماز ظهر و ص: 143 عصر را در اول وقت که
وقت فضیلت ظهر بود و هم چنین جمع کردند نماز شام و خفتن را در وقت اول که وقت فضیلت شام بود تا وقت بر امت فراخ شود
و از طرق عامه نیز به همین معنی در صحیحین ایشان احادیث بسیار وارد شده است (و قال صلوات اللَّه علیه اوّل الوقت رضوان اللَّه و
اخره عفو اللَّه و العفو لا یکون الّا من ذنب) و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که خوشنودي
الهی در نماز در اول وقتست و اگر در آخر وقت کنند حق سبحانه و تعالی عفو میفرماید و عفو نمیباشد مگر از گناه، و تا عفو اللَّه
در فقه رضوي هست و باز هست که روایت از آباء ما بما رسیده است که هر نمازي را سه وقتست اول و وسط و آخر پس اول وقت
رضوان و خوشنودي الهی است و وسط آن عفو الهی است و آخرش آمرزش الهی است و نمیباید که کسی آخر وقت را وقت کند
بلکه آخر وقت از جهت بیمار و کسی است که مانعی داشته باشد یا مسافر باشد و محمولست بر مبالغه بسیار و جمعی از علما
گفتهاند که اول هر جا که اول وقت وارد شده است در ظهرین بعد از نوافل است و در ما بقی بحال خود است در فرایض و هم
چنین در نوافل مگر نافله شب که اول وقت آن نصف شب است و تاخیر آن خصوصا سه رکعت وتر را افضل است و خواهد آمد.
(و قال صلوات اللَّه علیه لفضل الوقت الاوّل علی الاخیر خیر للمؤمن من ولده و ماله) و به اسناد صحیح منقولست از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر آینه یا و اللَّه که فضیلت وقت اول بر وقت آخر بهتر است از براي مؤمن از فرزند او و مال او
چون اکثر اوقات فرزند و مال سبب غفلت از عبادات خصوصا از نماز در اول وقت میشود و حق سبحانه و تعالی از این جهت
فرموده است که اي مؤمنان زنهار که غافل نسازد شما را اموال ص: 144 شما و نه اولاد شما از یاد حق
سبحانه و تعالی و هر که به سبب اینها از یاد خدا غافل شوند پس آن جماعت زیانکارانند و مراد آیه از ذکر نماز است خصوصا
نماز جمعه چون در سوره منافقان وارد شده است و در باب جمعه به آن اشاره خواهد شد. و در حدیث صحیح از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که هر نمازي را دو وقتست و اول آن افضل است و نمیباید که کسی وقت
آخر را همیشه وقت خود کند بیعلّتی مگر آن که عذري داشته باشد. و در حدیث صحیح دیگر وارد شده است از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه که هر نمازي را دو وقت است و اول آن افضل است از آخر. و در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که بدان که همیشه اول وقت افضل است و هر چیزي را تا توانی تعجیل کن و زود به جا آور
و مداومت بر آن کن که محبوبترین اعمال به نزد حق سبحانه و تعالی آن عملی است که بر آن مداومت کنند اگر چه اندك
باشد. و در حدیث صحیح از زراره منقول است که گفت به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که نماز
در اول وقت یا وسط یا آخر کدام یک بهتر است که به جا آورند حضرت فرمودند که اولش به درستی که حضرت سید المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که حق سبحانه و تعالی از خیرات و اعمال صالح عملی را دوست میدارد که آن را به زودي به جا
آورند و وجهش آنست که شیاطین مبالغه در تاخیر آن میکنند که شاید غفلتی یا مانعی به همرسد و نکنند. و در حدیث صحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که چون وقت نماز داخل میشود درهاي آسمان از جهت
ص: 145 بالا بردن اعمال باز میشود من چنان دوست میدارم که عمل مرا پیشتر از همه کس بالا برند و در
صحیفه عمل عملی پیشتر از عمل من نوشته نشود و از آن حضرت کالصحیح منقولست که فضلیت وقت اول بر وقت آخر مثل
افضلیت آخرتست بر دنیا. و در حدیث صحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقولست که نمازهاي واجب هر گاه
در اول اوقات با حدود و شرایط و ارکان واقع شود خوشبوتر است از شاخ مورد که در وقت سبزي و طراوت آن را بگیرند پس
زنهار که نمازها را در اول وقت به جا آورید و چون نزد عرب گلی به خوشبویی مورد نیست تشبیه به آن واقع شده و آیات
صفحه 71 از 267
مسارعت به خیرات و مسابقت به اسباب مغفرت با احادیث در این معنی از حد حصر متجاوز است و قطع نظر از آیات و اخبار عقل
شاهد است بر آن که مسارعت در خیرات خوبست و مسارعت آنست که آن را بر همه کاري مقدم دارند نه آن که به سرعت بفعل
آورند چنانکه گذشت. (و سال زرارة ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن وقت الظّهر فقال ذراع من زوال الشّمس و وقت العصر ذراعان
من وقت الظّهر فذاك اربعۀ اقدام من زوال الشّمس ثمّ قال انّ حایط مسجد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کان قامۀ و کان اذا مضی
منه ذراع صلّی الظّهر و اذا مضی منه ذراعان صلّی العصر ثمّ قال أ تدري لم جعل الذّراع و الذّراعان قلت لم جعل ذلک قال لمکان
النّافلۀ لک ان تتنفّل من زوال الشّمس إلی ان یمضی ذراع فاذا بلغ فیئک ذراعا بدات بالفریضۀ و ترکت النّافلۀ و اذا بلغ فیئک ذراعین
بذات بالفریضۀ و ترکت النّافلۀ) و بسند صحیح منقولست از زرارة که گفت سؤال کردم از حضرت امام ص:
146 محمّد باقر صلوات اللَّه علیه از وقت ظهر پس حضرت فرمودند که یک ذراع گذشته از زوال شمس و وقت عصر دو ذراع
گذشته از اول وقت ظهر که چهار قدم گذشته باشد از زوال و محتمل است که این نسبت به کسی باشد که نافله نگذارد و از اول
ظهر یک ذراع از جهت ظهر باشد و بعد از آن یک ذراع از براي عصر باشد و ما بعد از براي نافله گذار باشد چنانکه شیخ فهمیده
است از این حدیث و محتمل است که تا هشت قدم را زوال شمس گویند و مراد از ذراع اول یک ذراع باشد بعد از ذراع نافله و
مراد از دو ذراع عصر دو ذراع بعد ازین دو ذراع باشد چنانکه تتمه حدیث بر این معنی دلالت دارد و بنا بر این ذراعی از زوال
شمس این معنی دارد که از جمله ساعات زوال شمس و محتمل است که بعد مقدر باشد یعنی بعد از ذراعی از زوال و دو ذراع از
وقت ظهر بعد از وقت ظهر باشد و چهار قدم از جهت نافله ظهر و نماز ظهر و نافله عصر باشد پس حضرت فرمودند که دیوار مسجد
رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یک قد آدم بود و چون یک ذراع از سایه زیادتی یا از سایه او میگذشت نماز ظهر را میگذارد
چون در غالب اوقات در مدینه مشرفه سایه محسوس نمیشود و در وقت ظهر یک ذراع نمیماند حتی در زمستان بلکه شنیدهام که
در زمستان نیز اندکی میماند چون قریبست بخط استوا و چون سایه دو ذراع میگذشت نماز عصر را میگذاردند پس حضرت
فرمودند که آیا میدانی که چرا ذراع را از جهت ظهر و دو ذراع را از جهت عصر مقرر فرمودند و نماز ظهر را بعد از ذراع و نماز
عصر را بعد از دو ذراع میگذارند من گفتم که چرا چنین مقرر ساختند حضرت فرمودند که از جهت نافله و در این حدیث و
احادیث بسیار روایت کرده است که لمکان الفریضۀ و اکثر علما حمل بر سهو نساخ کردهاند ص: 147 و
لیکن ایشان سهو کردهاند و مراد از آن اینست که حضرت دو قدم را بواسطه ضبط وقت نماز فریضه مقرر ساختند که چون یک
ذراع یا دو قدم بگذرد مشغول فریضه شوند و نافله را ترك کنند و باین مضمون احادیث معتبره بسیار وارد شده است و جمعی از
فضلا چنین تفسیر کردهاند که این اقدام مقرر شد از جهت کامل شدن فریضه به نافله چون احادیث صحیحه گذشت که حق سبحانه
و تعالی نوافل را از جهت اتمام فرایض مقرر ساخته است و این معنی خوبست لیکن از لفظ بعید است و مع هذا مؤیدي بخصوص در
حدیثی ندیدهام و بخصوص معنی سابق اخبار بسیار وارد شده است و گمان اینست که نساخ این کتاب سهو کردهاند چون قرینه ما
بعد هست که حضرت فرمودند که میتوانی نافله کردن از اول زوال تا یک ذراع از سایه زیادتی بگذرد پس چون از سایه یک
ذراع بگذرد ابتدا میکنی به فریضه و ترك میکنی نافله را و هم چنین در عصر هر گاه سایهات دو ذراع بگذرد نافله را ترك
میکنی و ابتدا میکنی به فریضه و این عبارت اگر چه جزو اولش قرینه نافله است امّا جزو آخرش قرینه آنست که لمکان الفریضه
صحیح باشد که مراد ضبط وقت فریضه باشد که در آن وقت نافله نکنند و بر مضمونی که حل این حدیث کرده شد احادیث بسیار
در تهذیب مذکور است و نقل آنها سبب طول میشود هر که خواهد به آن رجوع کند و این حدیث از جمله مشکلات احادیث
است میباید که تدبر کنی تا آن چه حق است بر تو ظاهر شود بفضل اللَّه تعالی و از فقه رضوي ظاهر میشود که این اختلافات به
اعتبار اختلاف نافله گزاران است چنانکه از احادیث صحیحه بسیار نیز ظاهر میشود پس جمعی که ضبط وقت را نیکو کنند به دایره
هندي و اول وقت متوجه نماز نافله شوند در دو قدم خصوصا در تابستان نماز نافله ظهر را با ظهر به جا میآورند خصوصا نماز لوامع
صفحه 72 از 267
صاحبقرانی، ج 3، ص: 148 جماعت که در آنجا تخفیف مطلوب است و در دو قدم دیگر نماز عصر را به جا میآورند و کسانی که
خوب ضبط نتوانند کرد تا یک قدم از ظهر نگذرد ظهر ظاهر نمیشود و از جهت نافله اقلا یک قدم میباید و چون دو قدم گذشت
متوجه ظهر میشوند و نافله عصر و اقلا دو قدم وقت این دوازده رکعت میشود و چون چهار قدم بگذرد متوجه نماز عصر میشوند
و هم چنین جمعی که شغلها و موانع دارند از جهت ایشان تا هشت قدم وقت مقرر شده است که کار بر ایشان مشکل نشود. و بنا بر
این آن چه در این حدیثست محتاج به تاویلات سابقه نیست بلکه یک ذراع و دو ذراع از جهت جمعی خواهد بود و چهار قدم و
هشت قدم یا دو ذراع و چهار ذراع از جهت جمعی دیگر خواهد بود با آن که نوافل به جا آورند و باین نحو به سهولت جمع
میتوان کرد اخبار را بی تکلفی و امري که مشکلتر از همه است در وقت احادیث یک قامت و دو قامتست. چنانکه در حدیث
صحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت پرسیدند از وقت ظهر و عصر حضرت فرمودند که وقت
ظهر از زوال است تا سایه یک قدم برود و وقت عصر یک قامت و نیم است تا دو قدم و در حدیث صحیح از بزنطی وارد است که
از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از وقت نماز ظهر و عصر حضرت در جواب نوشتند که یک قامتست از براي ظهر و یک
قامتست از جهت عصر. و در حدیث موثق کالصحیح منقولست از زراره که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه از وقت نماز ظهر در تابستان حضرت جواب نفرمودند و ظاهرا از جهت تقیه بوده است پس بعد از آن حضرت به عمرو بن
سعید بن هلال فرمودند که زراره از من سؤال کرد از وقت نماز ظهر در ص: 149 تابستان و من او را جواب
ندادم و آزردهام که مبادا آزرده شده باشد سلام مرا به او برسان و بگو هر گاه سایهات مثل تو باشد نماز ظهر را بکن و هر گاه
سایهات دو مثل تو باشد نماز عصر را بکن یعنی در این مقدار وقت و ازین باب احادیث قوي نیز وارد شده است و در جمع بین
الاخبار میتوان گفت که چون قامتی سه ذراع و نیم است تقریبا که هفت قدم باشد بهتر آنست که نماز ظهر را از قدم چهارم
نگذراند و اگر بگذرد از قدم هفتم که یک قد شاخص است نگذارند و در این صورت اولی آنست که نافله ظهر از دو قدم و نافله
عصر از چهار قدم نگذرد و در چند حدیث موثق واقع شده است که قامت یک ذراع است و دو قامت دو ذراع است و باین اعتبار
ذراع را قامت میگفتهاند که بقچه که رخوت آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله در آن میبوده است یا پالان شتر آن حضرت یک
ذراع بوده است و مراد از قامت قامت رحل است و رحل را بر این دو معنی اطلاق میکنند اگر چه در معنی ثانی اظهر است چون
ندیدهایم در حدیثی که آن حضرت را یک جامه زیاده باشد و از یک دست که عبارت از زیر جامه و پیراهن و ردا باشد زیاده
داشته باشد که داخل بقچه رکاب کنند. و محتمل است که مراد از قامت سایه قامت باشد و در آن وقتی که حضرت سیّد المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله فرمودهاند که هر گاه یک قامت باشد ظهر را بگذارد در آن محل سایه قامت ذراع بوده باشد و بر این مضمون
نیز اخبار موثق و قوي وارد شده است و ظاهر خبري اینست که اخبار مختلف که وارد شده است به قدم و قدمین و ذراع و ذراعین و
قامت و قامتین باین اعتبار است که چون وقت ظهر از زوال است تا آن که ظل بر چیزي مثل آن شیء شود یعنی ظل زاید مثل ظل
سابق شود و آن مختلف میباشد گاهی یک قدم مانده ظهر میشود و گاهی دو قدم و گاهی یک قامت و اکثر قدما باین عمل
میکردهاند. ص: 150 و فقه رضوي نیز اشعاري باین معنی دارد و علی اي حال عمل بذراع و ذراعین بهتر
است لهذا صدوق احادیث قامت را ذکر نکرده است و جمعی از متأخرین که ذراع را در فریضه ذکر نکردهاند و از جهت نافله ذکر
کردهاند و از جهت فریضه قامت را ذکر کردهاند بنا بر طریقه ایشان نماز نافله عصر را از ظهر حساب کنند چنانکه بعضی از روایات
دلالت بر آن دارد و محتمل است که اخبار قامت محمول بر تقیه باشد چنانکه از چند حدیث ظاهر میشود که حضرت میفرمایند
که قامت ذراع است در کتاب علی صلوات اللَّه علیه و نسبت بکتاب علی نمیدهند غالبا مگر در جائی که خلاف آن نزد عامه
مشهور باشد و در صحاح ستّه مدار بر احادیث یک قامت و دو قامتست و اللَّه تعالی یعلم. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه لأبی
بصیر ما خدعوك فیه من شیء فلا یخدعونک فی العصر صلّها و الشّمس بیضاء نقیّۀ فانّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله قال الموتور
صفحه 73 از 267
اهله و ماله من ضیّع صلاة العصر قیل و ما الموتور اهله و ماله قال لا یکون له اهل و لا مال فی الجنّۀ قیل و ما تضییعها قال یدعها و اللَّه
حتّی تصفّر او تغیب الشّمس) به اسانید صحیحه و موثقه و قویه منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه به ابو بصیر
فرمودند که اي ابو بصیر اگر سنیان ترا فریب دهند در بعضی از مسائل میباید که فریب ایشان نخوري در نماز عصر چون اکثر
ایشان تاخیر میکردند و الحال نیز میکنند به متابعت ابو حنفیه نماز عصر را بگذار در وقتی که آفتاب نورش به سفیدي مایل باشد و
پاکیزه باشد و مایل به زردي نشده باشد چون وقتی که آفتاب قریب به غروب میشود و کره بخار بیشتر حایل میشود میل به زردي
میکند و تقریبا تا دو نیزه مانده به غروب چنین میشود و وجه فریب ص: 151 نخوردن آنست که سنیان نیز
در صحاح خود روایت کردهاند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که بیاهل و مال کسی است که نماز عصر
را ضایع گرداند از آن حضرت پرسیدند که بی اهل و مال کدامست حضرت فرمودند که آنست که او را در بهشت اهلی و مالی
نباشد پرسیدند که ضایع گردانید عصر کدامست حضرت فرمودند که آنست که نماز را نکند تا آفتاب زرد شود یا فرو رود و
احادیث بسیار وارد شده است باین مضمون و احادیث معتبره موثقه و قویه وارد شده است که از هشت قدم که میگذرد تضییع
است و همه این اخبار محمول بر کراهتست و بر شدت و ضعف آن چون احادیث متکاثره صحیحه و حسنه و موثقه و قویه وارد شده
است که وقت ظهرین تا غروب آفتابست که شام باشد چنانکه خواهد آمد و احوط آنست که اگر قرص غایب شده باشد و سرخی
شرقی زایل نشده باشد نماز را بقصد قربت کند و نیّت ادا و قضا نکند و اللَّه تعالی یعلم.
[وقت نماز مغرب]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه وقت المغرب اذا غاب القرص) و بسند حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
و آله منقولست که فرمودند که وقت شام وقتی است که قرص آفتاب فرو رود پس اگر بعد از آن به بینی قرص را و نماز کرده
باشی اعاده میکنی نماز را و اگر چیزي خورده باشی دیگر نمیخوري. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه منقولست که فرمودند که وقت شام وقتی است که آفتاب فرو رود و قرص آفتاب غایب شود. و در حدیث صحیح از زید
منقولست که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از وقت شام حضرت فرمودند که جبرئیل از جهت هر نمازي لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 152 دو مرتبه آمد به نزد سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله غیر از نماز شام که آن یک وقت دارد و وقت
آن وجوب آنست یعنی سقوط آفتاب چنانکه اکثر علما تفسیر کردهاند و احتمالی دیگر آنست که وقت آن بمقدار فعل آنست. و در
حدیث صحیح از زراره و فضیل منقولست که ایشان گفتند که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر نمازي را دو
وقت است غیر از شام که یک وقت دارد و آن فرو رفتن آفتابست یا بقدر نماز مثل حدیث سابق و وقت فوت نماز شام بر طرف
شدن سرخی است از جانب مغرب. بدان که در این حدیث و احادیث معتبره دیگر وارد شده است که هر نمازي دو وقت دارد الا
نماز شام که یک وقت دارد. و در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که نماز شام نیز دو وقت دارد اولش سقوط قرص آفتاب و
دویم برطرف شدن سرخیست از جانب مغرب. و علما جمع کردهاند بین الاخبار به آن که چون هر دو وقت نزدیک یکدیگرند بنا بر
این هر دو را یکی فرمودند مجازا و مراد از این دو وقت وقت فضیلت است زیرا که احادیث صحیحه وارد شده بر جواز تاخیر نماز
شام اختیارا از سقوط حمره و آن که در این احادیث و غیر اینها از اخبار دیگر وارد شده است که اول شام فرو رفتن آفتابست بظاهر
اینها عمل نموده است صدوق و متابعت او کردهاند بعضی از متاخرین و اکثر علما بر اینند که مراد از سقوط قرص ذهاب حمره
مشرقیه است پس چنین میشود معنی اخبار سابقه که آفتاب فرو رود از آن بلد و حوالی آن بلد و چون سرخی بر طرفی میشود و
ظاهر میشود که آفتاب از آن نواحی نیز فرو رفته است. و در فقه رضوي مذکور است که اوّل وقت شام سقوط قرص است و
علامت فرو رفتن آفتاب آنست که سیاه شود افق مشرق و آخر وقت آن ص: 153 بر طرف شدن سرخیست
صفحه 74 از 267
از جانب مغرب و آن اوّل وقت خفتن است و آخر آن نصف شب است و آن زوال لیلست. و در حدیث موثق کالصحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که نماز شام را تاخیر کنید اندکی تا تاریک شود زیرا که آفتاب از شما فرو
میرود پیش از آن که از ما فرو رود. و در حدیث موثق وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
هر چه ما میگوییم به آن عمل نمیکنند گفتیم که اندکی نماز شام را تاخیر کنید تا سرخی مشرق بر طرف شود ایشان تاخیر
میکنند تا آن که همه ستارهها ظاهر میشوند و من به سبب همین معنی الحال نماز شام را در استتار قرص به جا میآورم. و این
حکایت در اخبار بسیار وارد شده است که ابو الخطاب که از اصحاب حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بود به کوفه رفت
و دعوي الوهیت از جهت آن حضرت و نبوّت از جهت خود کرد و مذاهب شنیعه وضع نمود از آن جمله گفت وقت شام اشتباك
نجوم است که ستارگان همه ظاهر شوند و باطل در نفوس شریره تاثیرش بیشتر است از حق با آن که چندین هزار محدث در کوفه
بودند و اکثر ایشان از اصحاب حضرات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم بودند و ایشان موعظه و نصیحت خلایق مینمودند فایده
نداشت و چون حضرت صلوات اللَّه علیه شنیدند از او تبرّي فرمودند و او را لعن کردند به کرات و مرّات و مبالغات فرمودند در
ترك متابعت آن ملعون و فایده نمیکرده تا آن که حضرت او را نفرین فرمودند که خداوندا او را به شمشیر هلاك کن و در همان
زودي چنان شد که آن ملعون را با بسیاري از اتباع او کشتند و مع هذا جمعی ماندند ص: 154 بر مذهب آن
ملعون و ایشان را خطابیه میگفتند و حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم از دو طایفه تقیه میفرمودند یکی از عامه و دویم از
غالیان که همین از ایشان چیزي میشنیدند که دلالت کند بر بزرگی ایشان آن را مستند خود میساختند و چون مذهب خطابیه
شیوع عظیم بهم رسانید در کوفه حضرت تقیه از سنیان و از ایشان میفرمودند و نماز شام را بعد از غیبوبت قرص به جا میآوردند.
و محتمل است که بحسب واقع به استتار قرص وقت داخل شود و تاخیر آن تا ذهاب حمره مشرقیه سنت بوده باشد مثل ظهر چنانکه
گذشت و چون دیدند که این معنی سبب این شد که نماز شام را در وقت خفتن میکردند دیگر مبالغه در تعجیل میفرمودند چون
بعد از غروب شمس بهتر از آن بود که بعد از غروب حمره و اشتباك نجوم به جا آورند و ظاهر حدیث باین معنی اربط است و
معنی اول نیز شواهد بسیار دارد پس اولی و احوط آنست که نماز ظهر و عصر را باین وقت نیندازند و اگر به سبب عذري به این
وقت افتد نیت ادا و قضا نکنند و نماز شام و افطار را پیش از ذهاب حمره مشرقیه به جا نیاورند و اللَّه تعالی یعلم. (و قال سماعۀ بن
مهران قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی المغرب انّا ربّما صلّینا و نحن نخاف ان یکون الشّمس خلف الجبل او قد سترنا منها
الجبل فقال لی لیس علیک صعود الجبل) و بسند موثق کالصحیح منقول است از سماعه که عرض نمودم به خدمت حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در وقت شام که بسیار است که نماز میکنیم و میترسیم که آفتاب پشت کوه باشد و کوه حایل باشد
و در بسیاري از کتب احادیث بلفظ او واقع شده است که راوي شک دارد که عبارت اوّل را گفته است یا دویم را و مراد از هر دو
یکی است پس حضرت فرمودند که بر تو واجب ص: 155 نیست که بالاي کوه روي و ظاهر حدیث اینست
که همین که در پائین نبینی آفتاب را نماز میتوانی کرد و لیکن چون مذهب عامه استتار قرص است ظاهر حدیث آنست که
حضرت جواب فرموده باشند بر سبیل تقیه چون جاي تقیه است چون رفتن بر بالا سبب فتنه است که بگویند آفتاب هست و نماز شام
میکنند و افطار میکنند مع هذا مدار بر حمره است و از پائین میتوان یافتن که حمره زایل شده است یا نه و اگر مطلوب جو از
نماز یا صحت آن بود جواب میفرمودند که نماز کن یا صحیح است آن چه کرده و شیخ طوسی احتمال داده است که سرخی زایل
شود و مع هذا آفتاب پشت کوه باشد و این معنی بحسب ظاهر غریب است. (و وقت المغرب لمن کان فی طلب المنزل فی سفر إلی
ربع اللّیل) و وقت نماز شام از جهت کسی که در طلب منزل باشد در سفر تا ربع شبست یعنی در سفر کراهت ندارد که تاخیر کند
هر گاه گمان داشته باشد که پیش از ربع شب به منزل میرسد و بخاطر جمع با حضور قلب نماز خواهد کرد و بر این مضمون
احادیث معتبره وارد شده است بلکه در حدیث صحیح و احادیث معتبره دیگر وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات
صفحه 75 از 267
اللَّه علیه که در حضر نیز هر گاه به جایی رفته باشد و تا خانه رفتن سرخی مغرب زایل شود تاخیر کردن تا خانه اگر چه قریب به ربع
شب شود بهتر است هر گاه داند که پیش از ربع به خانه میرسد و بخاطر جمع و حضور قلب نماز خواهد کرد. (و للمفیض من
عرفات إلی جمع کذلک) و کسی که روانه شود از عرفات به جانب مشعر تاخیر میکند نماز شام و خفتن را تا مشعر الحرام و در
مشعر به جا میآورد اگر چه ربع شب بگذرد. چنانکه در فقه رضوي و احادیث معتبر وارد شده است و در احادیث لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 156 صحیحه تا ثلث شب نیز وارد شده است و خواهد آمد در باب وقوف در مشعر و احادیث بلفظ امر وارد
شده است و اقل مراتب آن استحبابست و مراد مصنف نیز وجوب یا استحبابست اگر چه عبارت قاصر است و چون در باب خود بیان
خواهد کرد در اینجا مساهله نموده است. (و روي بکر بن محمّد عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه ساله سائل عن وقت المغرب
فهذا اوّل اللّیل و اخر « فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأي کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی » فقال انّ اللَّه تبارك و تعالی یقول فی کتابه لإبراهیم علیه السّلام
ذلک غیبوبۀ الشّ فق و اوّل وقت العشاء الآخرة ذهاب الحمرة و اخر وقتها إلی غسق اللّیل یعنی نصف اللّیل) و بسند صحیح از بکر
ازدي منقول است که شخصی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از وقت شام پس حضرت فرمودند که حق
سبحانه و تعالی در کتاب خود فرمودند در حکایت حضرت ابراهیم علیه السّلام که چون شب او را فرا گرفت کوکبی را دید و
گفت بر سبیل استفهام یا حکایت اقوال قوم که این پروردگار منست یعنی بنا بر گفته شما و بعد از آن دلیل فرمودند که چون
حادثست و محل حوادثست محالست که واجب الوجود بالذات باشد و غرض از ذکر آیه استشهاد است به آن که حق سبحانه و
تعالی فرمودند که چون شب در آمد ستاره را دید و مشهور آنست که ستاره زهره بود چون غالبا حرکت او با آفتاب است پس
دیدن ستاره علامت دخول لیل است و غالبا بعد از ذهاب حمره ظاهر میشود پس این اول وقت شام است و آخر آن غایب شدن
سرخی مغربست و اول وقت خفتن بر طرف شدن این سرخیست و آخر وقت نماز خفتن ظلمت شدید شبست و آن نصف شبست. و
در حدیث حسن کالصحیح از شهاب منقولست که حضرت امام ص: 157 جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بمن
فرمودند که اي شهاب من دوست میدارم که چون نماز شام کنم در آسمان کوکبی ببینم و شیخ طوسی حمل کرده است بر آن که
دوست میدارم که چون از نماز شام فارغ شوم در آسمان ستاره ببینم یعنی نماز را به تانّی بکنم و لیکن خبر سابق قرینه آنست که
در ابتدا مراد است و اشتباهی شده است شیخ و جمعی را که گمان کردهاند که دیدن ستاره مذهب ابو الخطابست و لیکن مذهب
آن ملعون اشتباك نجوم است و آن بعد از ذهاب بیاض مغرب میشود پس این اخبار موافق مذهب مشهور است و مخالف مذهب
صدوق و ظاهر صدوق از این جهت ذکر کرده است که ستاره مثل زهره بعد از غروب آفتاب ظاهر میشود و لیکن بر همه کس
ظاهر نمیشود بر جمعی ظاهر میشود که قبل از غروب نیز میبینند بنا بر حدّت باصره ایشان.
[وقت نماز عشاء]
(و فی روایۀ معاویۀ بن عمّار وقت العشاء الآخرة إلی ثلث اللّیل فکان الثّلث هو الاوسط و النّصف هو اخر الوقت) و بسند صحیح از
ابن عمار منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که وقت نماز خفتن تا ثلث شبست و چون در حدیث سابق وارد
شده بود که تا نصف شبست صدوق ذکر کرده است که مراد حضرت از ثلث آنست که افضل آنست که از ثلث نگذرد و اگر
بگذرد تا نصف شب نیز ادا است و محتمل است که مراد صدوق این باشد که ثلث وسط وقت فضیلت است و نصف آخر وقت
فضیلت و اول اظهر است بحسب معنی و دویم بحسب لفظ. (و روي فی من نام عن العشاء الآخرة إلی نصف اللیل انّه یقضی و یصبح
صائما عقوبۀ و انّما وجب ذلک علیه لنومه عنها إلی نصف اللّیل) و در روایتی وارد شده است که هر گاه شخصی نماز خفتن نکند و
بخواب رود تا نصف شب شود قضا میکند نماز خفتن را و آن روز را روزه ص: 158 میدارد از جهت
کفاره خواب رفتن و چرا واجبست که آن روز را روزه بدارد از جهت آن که نماز خفتن نکرده است تا نصف شب. و کلینی رحمه
صفحه 76 از 267
اللَّه روایت کرده است در حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی بخواب رود و نماز خفتن
نکرده باشد و تا نصف شب بیدار نشود حضرت فرمودند که آن نماز را میکند و روزش روزه میگیرد و این عبارات مضطربه را
صدوق ممکن است که از این خبر بر داشته باشد یا خبري دیگر به او رسیده باشد. و در حدیث موثق کالصحیح وارد شده است از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که نه آن بود که امّت من در
مشقت میافتادند هر آینه نماز خفتن را امر میکردم که بعد از ثلث شب به جا آورند یا چون به جا آورند ثلث شود و تا نصف شب
مرخصی و آن غسق لیل است که حق سبحانه و تعالی مقرّر ساخته است پس چون نصف شود و نماز خفتن نکرده باشد دو فرشته
را ندا میکنند که هر که خواب رود و نماز خفتن را نکرده باشد تا نصف شب پس چشمهاي او بخواب نرود یعنی بمیرد چون « او »
خواب از لوازم حیاتست یا به مرض بیخوابی مبتلا شود. و در حدیث موثق کالصحیح وارد است که نماز خفتن را تا ثلث شب
میتوان کرد یا تا نصف شب و چون از ثلث در گذرد تضییع است چون در وقت فضیلت به جا نیاورده است یا چون بنصف شب
رسیده و نکرده است ضایع کرده است نماز را و معاقب خواهد بود و احادیث صحیحه متکثره وارد شده است که نماز شبرا که شام
و خفتن باشد تا صبح میتوان کرد و جمع بین الاخبار چنین است که نماز شام را از ذهاب حمره مشرقی تا ذهاب حمره مغربی وقت
فضیلت است و تا ربع شب نیز میتوان کرد به اندك مشقتی و کاري که داشته باشد و بعد از ص: 159 آن
تا ثلث شب و بعد از آن تا نصف شب و از نصف گذرانیدن حرام است و لیکن تا صبح اداست و نماز خفتن را بعد از فراغ از شام
میتوان کرد و افضل آنست که بعد از سرخی مغربی به جا آورد و تا ثلث شب وقت فضیلت است و تا نصف وقت جواز و بعد از
آن معاقب است اما ادا است تا صبح و احوط آنست که بعد از نصف شب نیت ادا و قضا نکند بلکه نیت نماز واجب کند و اللَّه
تعالی یعلم. (و روي محمّد بن یحیی الخثعمیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یصلّی
المغرب و یصلّی معه حیّ من الانصار یقال لهم بنو سلمۀ منازلهم علی نصف میل فیصلّون معه ثم ینصرفون إلی منازلهم و هم یرون
مواضع سهامهم) و در بعضی نسخ نبلهم و بسند ضعیف از محمد بن یحیی موثق سنی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نماز شام را میکردند و قبیله از انصار که ایشان را بنو سلمه میگفتند و
خانهاي ایشان تا مسجد آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله نصف میل بود که بحسب مشهور قریب بدو هزار ذرع باشد با آن حضرت
نماز میکردند و به خانهاي خود میرسیدند و اگر تیري میانداختند میدیدند که تیر ایشان کجا میافتد غرض اینست که میباید
بحسب ظاهر که آن حضرت نماز را در حالت فرو رفتن قرص کرده باشند که نماز کرده باشند و قریب بدو هزار قدم راه رفته باشند
و تاریک نشده باشد اگر چه ممکن است که بعد از ذهاب حمره نیز آن حضرت نماز را سبک کرده باشند چون نماز جماعت را
مخفف میکردند و دو هزار قدم اندکی است خصوصا بر مذهب صدوق که نصف میل هفتصد و پنجاه ذرع است و اظهر آنست که
این حدیث را حضرت از روي تقیه فرموده باشند اگر فرموده باشند ص: 160 و ممکن است که محمد بن
یحیی موافق مذهب خود بر حضرت وضع کرده باشد و این حدیث را سنیان در کتب خود ذکر کردهاند و محتمل است که حضرت
از جهت رد بر خطابیه فرموده باشند با آن که در کتب دیگر ندیدهام این خبر را از کتب شیعیان و اللَّه تعالی یعلم. (و قال الصادق
صلوات اللَّه علیه ملعون ملعون من اخّر المغرب طلبا لفضلها) منقول است از حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند ملعون است و از
رحمت الهی دور است کسی که تاخیر کند نماز شام را تا وقتی که همه ستارهها ظاهر شود بقصد آن که در این وقت افضل است و
دور نیست که دو لعن از آن جهت باشد که دو مخالفت الهی کرده است یکی نماز شام را در وقت غیر فضیلت کرده است و دویم
به اعتقاد فضیلت کرده است و افترا بر حق سبحانه و تعالی بسته است و محتمل است که هر دو لعن از جهت افترا باشد و لعن خدا و
و شیخ نیز این .« لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ » رسول باشد یا لعن دنیا و آخرت باشد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است در افترا
حدیث را مرسلا روایت کرده است و لیکن بعنوان صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که عرض نمودند که
صفحه 77 از 267
جمعی از اصحاب ابو الخطاب نماز شام را تاخیر میکنند تا اشتباك نجوم حضرت فرمودند که من نزد حق سبحانه و تعالی بیزاري
میجویم یا شما بیزار باشید نزد خدا از کسی که تاخیر کند شام را از جهت فضیلت و بیزاري عبارت از آنست که از شیعیان ما نیست
و از برادران شما نیست پس نمیباید که با ایشان دوستی یا اختلاط کنید چون در دین بدعت میگذارند و از اهل بدعت دوري
واجبست اما اگر کسی تاخیر کند و اعتقادش این باشد که مکروهست گناه ندارد. (و قیل انّ اهل العراق یؤخّرون المغرب حتّی
تشتبک النّجوم ص: 161 فقال هذا من عمل عدوّ اللَّه ابی الخطّاب) و به حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه عرض نمودند که اهل عراق که کوفیان باشند تاخیر میکنند نماز شام را تا ستارهها دست بهم دهد و همه ظاهر شوند
حضرت فرمودند که این از عمل و بدعها دشمن خدا ابو الخطاب است. و بسند قوي از زید شحّام منقولست که شخصی به حضرت
صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمود که من تاخیر میکنم نماز شام را تا ستارهها ظاهر شود حضرت فرمودند که این بدعت ابو
الخطابست به درستی که جبرئیل نماز شام را وقتی آورد که قرص پنهان شد. و از حضرت ابو الحسن علی ابن موسی الرّضا صلوات
اللَّه علیه منقولست که فرمودند که ابو الخطاب مذهب اکثر اهل کوفه را فاسد کرد و نماز نمیکنند اکثر ایشان تا اشتباك نجوم شود
و سرخی مغرب زایل نشود بلکه سفیدي نیز و نمیدانند که تاخیر شام از جهت مسافر و خایف و صاحب حاجت است و این جماعت
را جایز است بیکراهت تاخیر نمودن نه مطلقا. و در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله هر گاه شب تاري بود و باد و باران بود نماز شام را میگذاردند و اندك
زمانی مکث میفرمودند تا مردمان نافله شام را میکردند پس مؤذن حضرت اقامه میگفت بدون اذان چون وقت خفتن داخل نشده
بود و نماز خفتن را میکردند و به خانهاي خود میرفتند و احادیث صحیحه وارد شده است که جمعی که عذري داشته باشند نماز
شام را تاخیر میتوانند کرد و نماز خفتن را تعجیل به آن که پیش از ذهاب حمره به جا آورند. (و قال ابو اسامۀ زید الشّحام صعدت
مرّة جبل ابی قبیس ص: 162 و النّاس یصلّون المغرب فرایت الشّمس لم تغب انّما توارت خلف الجبل عن
النّاس فلقیت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فاخبرته بذلک فقال لی و لم فعلت ذلک بئس ما صنعت انّما یصلّیها اذا لم ترها خلف
الجبل غابت او غارت ما لم یتجلّاها سحاب او ظلمۀ تظلّها فإنّما علیک مشرقک و مغربک و لیس علی النّاس ان یبحثوا) و بسند
ضعیف از زید منقولست و شیخ بسند صحیح روایت کرده است از زید با غیر او و هم چنین مصنف در امالی و بنا بر این مرسل است
که گفت یک مرتبه بالاي کوه ابو قبیس رفتم در مکه معظمه و سنیان نماز شام میکردند پس دیدم که آفتاب هست و فرو نرفته
است و پشت کوه از مردمان پنهان شده است پس به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدم و آن چه دیده بودم
به آن حضرت عرض نمودم پس حضرت فرمودند که چرا چنین میکردي بد کرده هر گاه آفتاب را نه بینی نماز میکنی خواه فرو
رفته باشد یا پشت کوه باشد ما دام که آن را نپوشانیده باشد ابري یا ظلمتی که فرا گرفته باشد آفتاب را به کسوف یا بخارات به
درستی که بر تست که ملاحظه مشرق و مغرب خود بکنی و بر مردم نیست که تفحص کنند یعنی واجب نیست که بر بالاي کوه
روند و به بینند که آفتاب فرو رفته است یا نه و ظاهر حدیث غیبوبت قرص است و اظهر آنست که منع حضرت از آن جهت بود که
غرض زید بیان بدعت سنیان بود و این معنی سبب فساد بود بلکه ظاهرش آن بوده که چون حضرت در مکه بود غالب اوقات جمعی
کثیر از سنیّان در خدمت آن حضرت میبودهاند پس ممکن است که در وقت سؤال نیز بعضی از ایشان حاضر بوده باشند و حضرت
از این جهت او را آزار داده باشند و اگر حاضر نبوده باشند نیز ممکن است که اگر منع او نمیفرمودند آن چه کرده بود به جمعی
دیگر میگفت بلکه به ایشان مینمود که مذهب شما چنین باطل است که آفتاب نیست ص: 163 و نماز
شام میکنید و لهذا فرمودند که بر شما نیست که تجسّس احوال سنیّان بکنید تا سبب فساد شود و محتمل است که در این صورت
غرض حضرت این باشد که شما را در کار نیست بالا رفتن به کوه زیرا که کار شماها ذهاب حمره است و آن در پائین نیز ظاهر
است و یا آن که ممکن است که چون کوه ابو قبیس بسیار بلند است آفتاب را توان دیدن و حمره از جانب مشرق زایل شده باشد و
صفحه 78 از 267
لیکن مستبعد است و حمل بر تقیّه منافات با این احتمالات ندارد چون حضرات در تقیه چنان سخن میفرمودهاند که شیعیان حقرا
بیابند و سنیان موافق مذهب خود بفهمند با آن که مذهب ابو الخطاب نیز شایع شده بود و به تشام آن آن حضرت صلوات اللَّه علیه
مبالغه در این طرف میفرمودند چنانکه گذشت. و در این باب ابو اسامه احادیث بسیار روایت کرده است از آن حضرت و بعضی از
آنها گذشت و جمعی از علما ذکر کردهاند که این حدیث موافق مذهب سنیان نیز نیست که ایشان قایل نیستند به آن که هر گاه
آفتاب پشت کوه رود شام میشود بلکه عمل سفهاء و جهال ایشان است نه علماي ایشان و ظاهر آن است که هر گاه طلوع قرص و
غروب قرص و اعتبار کنند افق مصلّی را اعتبار میکنند هر گاه حایلی نباشد در زمین مسطّح پس اگر مصلّی در ارض مسطح باشد و
در طرف مغرب کوهی نباشد و آفتاب پنهان شود نماز میتوان کرد هر چند شعاع آفتاب بر کوه جانب مشرق باشد اما اگر کسی بر
بالاي کوه باشد نماز نمیتواند کرد و بر عکس در طرف صبح در طلوع آفتاب بلکه در طلوع صبح نیز پس اگر کسی بر بالاي کوه
باشد و صبح نسبت به او طالع باشد و نسبت به جمعی که در پائین کوه باشند ظاهر نباشد کسی که بر کوهست نماز صبح را میتوان
کرد و آن که در پائین است نمیتواند کرد و مؤید اینست آن که حضرت فرمودند که مشرق و مغرب تو معتبر است در هر جا که
باشی و بر این مضمون نیز احادیث معتبره ص: 164 وارد شده است. از آن جمله در حدیث موثق کالصحیح
وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که بر ماست که نماز کنیم وقتی که آفتاب از ما غایب شود
و هم چنین در صبح و بر جمعی دیگر که از ما دورترند بر ایشان است که افق خود را ملاحظه نمایند و اکثر علما بیان کردهاند این
مضمون را و اگر چه احوط آنست که در چنین صورتی اگر نماز شام باشد نکند و اگر صبح باشد نماز نکند و اگر آفتاب بر کوه
طالع شده باشد و بر او طالع نشده باشد نیت ادا و قضا نکند. (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا غابت الشّمس فقد حلّ الافطار و
وجبت ال ّ ص لاة) و از آن حضرت منقولست که فرمودند که هر گاه آفتاب پنهان شود جایز است افطار و واجبست نماز شام و این
حدیث را مسند ندیدهام و لیکن قریب باین احادیث معتبره وارد شده است و بعضی گذشت و دغدغه نداریم در آن که حضرات
ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم این مضمون را فرمودهاند و هم چنین احادیث متواتره وارد شده است که غیبوبت آفتاب بذهاب
حمره مشرقیه است از آن جمله در قوي کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که وقت
مغرب وقتی است که سرخی جانب مشرق زایل شود و میدانی که چرا چنین است راوي گفت نه حضرت فرمودند که زیرا که
مشرق مشرفست بر مغرب و حضرت دست مبارك راست را بر بالاي دست چپ داشتند و فرمودند که هر گاه آفتاب از طرف مغرب
غایب میشود سرخی از جانب مشرق زایل میشود یعنی سرخی مشرق عکس آفتابست که بر بخارات جوّ افتاده است بمنزله آفتاب
که بر کوه باشد. و در حدیث موثق کالصحیح از یونس بن یعقوب منقولست که عرض ص: 165 نمودم به
خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در چه وقت از اوقات روانه مشعر میشوند حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند
که وقتی که سرخی زایل شود یعنی از جانب مشرق با آن که در آنجا نیز احادیث وارد شده است که در وقت غروب شمس افاضه
میکنند و خلافی نیست میان علما که هر دو یک حکم دارد. دیگر بطرق متعدّده کالصحیح از برید منقولست که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه غایب شود سرخی از این جانب یعنی از مشرق پس غایب شده است آفتاب از مشرق
و از مغرب یعنی به سبب فرو رفتن قرص آفتاب از مغرب پنهان میشود و عکس آن در مشرق هست پس چون سرخی زایل شد از
مشرق نیز غروب کرده است. و در مرسله ابن ابی عمیر کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که وقت فرو رفتن قرص آفتاب و واجب شدن افطار آنست که در برابر قبله بایستی و ملاحظه نمائی سرخی را که از مشرق
بالا میآید پس چون از کله سر در گذرد و به جانب مغرب رود افطار واجب میشود و قرص فرو رفته است. و در حدیث موثق
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که نماز شام را اندکی تاخیر کنید تا تاریک شود چون آفتاب
نزد شما فرو میرود و هنوز نزد ما فرو نرفته است. و در حدیث کالصحیح از عبد اللَّه بن وضّاح ثقه منقولست که عریضه نوشتم به
صفحه 79 از 267
خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که بسیار است که قرص فرو میرود و شب پیش میآید مرتبه
، مرتبه و سرخی بر بالاي کوه بلند میشود و مؤذنان نزد ما اذان میگویند آیا نماز بکنم و افطار روزه بکنم لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 166 اگر صایم باشم یا انتظار بکشم تا سرخی که بر بالاي کوهست زایل شود پس حضرت در جواب نوشته فرمودند که
میباید که انتظار بکشی تا سرخی زایل شود و رعایت احتیاط کنی از جهت دین خود یعنی چون خبر غیبوبت قرص به تو رسید
است و خبر ذهاب حمره نیز رسیده است اگر باین خبر عمل کنی بیدغدغه بريء الذمه میشوي و اگر به خبر اول عمل کنی جزم
نداري به برائت ذمۀ پس کسی که غم دین خود دارد البته رعایت احتیاط میکند در هر جائی که چنین باشد و غرض ازین مکالمه
آنست که تعلیم فرمایند قاعده کلیه در جمیع مسایلی که در آنجا مشکوك فیه باشد و احادیث عمل به احتیاط بسیار وارد شده است
قریب به تواتر با آن که عقل نیز حکم بلزوم آن میکند. و مولانا عبد اللَّه رحمه اللَّه به تفصیلی قایل بودند و میگفتند که اگر مثل
نماز باشد که اصل آن بیدغدغه واجبست و اگر سوره و قنوت و سلام را مثلا به جا آوریم بیدغدغه بري الذمه میشویم و اگر
نماز را بی اینها واقع سازیم جزم به برائت ذمت نداریم پس واجبست یا لازم که البته اینها را به جا آوریم اما مثل غسل جمعه که
وجوب اصل آن معلوم نیست احوط ایقاع آنست اما به مرتبه وجوب نمیرسد و آن چه گفته است از جهت زیادتی استحباب و لزوم
خوبست اما جزم بوجوب بهم نمیرسد چون میتوان گفت که آن چه از نماز یقینا واجبست واجب است به جا آوردن و ما بقی را
نمیدانیم که داخل حقیقت صلاة است یا نه و در غسل جمعه نیز میتوان گفت که یقینا شارع طلب فرموده و اگر نکنیم ممکن است
که بر ترك آن عقوبت کنند چون علم بطلب داریم و قدرت بر ایقاع آن نیز داریم مجملا امثال این دلایل عقلیه را مستند احکام
، شرعیه ساختن خالی از اشکال نیست. [و دیگر بسند] قوي از عمار منقول است که حضرت امام جعفر صادق لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 167 صلوات اللَّه علیه فرمودند که من ابو الخطاب را فرمودم که نماز شام را در وقت ذهاب حمره مشرقیه بکند او در وقت
ذهاب حمره مغربیه کرد یعنی عمدا یا اشتباه کرد چون من حمره گفتم و بظهور گذاشتم او حمره مغربی فهمید. و بسند صحیح از
محمد بن علی منقولست که در سفري در خدمت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بودم و آن حضرت نماز شام را وقتی میکردند
که جانب مشرق سیاه میشد و سرخی زایل میشد. و بسند کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که چون سرخی از جانب مشرق زایل شود آفتاب از مشرق فرو رفته است و احادیث صحیح و قوي گذشت در آن که وقت
نماز شام ظهور ستاره است و امثال این اخبار نیز وارد شده است در ذهاب حمره مجملا اخبار ذهاب حمره قریب به تواتر است با آن
که اشهر است و عمل علماء شیعه بر این بوده است در اعصار و امصار و اگر عمل باین اخبار کنیم عمل به همه کردهایم چون بیان
ذهاب قرص است و اگر عمل بذهاب قرص کنیم طرح این اخبار کثیره کردهایم و علامه احتمال داده است که در صحراها عمل
بذهاب قرص کنیم چون حایلی نیست و در معموره عمل بذهاب حمره کنیم و احتیاط در دین آنست که گذشت که نماز ظهرین را
باین وقت نیندازد و اگر بیفتد نیّت ادا و قضا نکند و شام را بعد از ذهاب حمره به جا آورد. (و اذا صلّیت المغرب فقد دخل وقت
العشاء الآخرة إلی انتصاف اللّیل) و هر گاه نماز شام را به جا آوري داخل میشود وقت نماز خفتن و ممتد است تا نصف شب و این
عبارت مصنف است بحسب ظاهر و ظاهرش آنست که صدوق قایل است به اختصاص مقدار سه رکعت به شام بر خلاف ظهر و
عصر با آن که یک خبر مرسل است که دلالت دارد بر اختصاص و لیکن چون ص: 168 احادیث در ظهرین
بسیار است که دلالت بر اشتراك میکند زیاده از عشائین ممکن است که صدوق در آنجا قایل شده باشد و در اینجا قایل به
اختصاص باشد و اظهر اختصاص است در هر دو جا چنانکه گذشت و آن که مصنف تا نصف شب گفته است ظاهرش آنست که
نصف شب فارغ شده باشد نه آن که از نصف شب شروع میتواند کرد و اگر بنصف شب مقدار چهار رکعت نماز بماند نماز خفتن
را میکند چنانکه اخبار بسیار بر آن وارد شده است و بعضی احتمالی گفتهاند که هر دو نماز را توان کردن به آن که سه رکعت از
شام باشد و یک رکعت از خفتن و هر گاه یک رکعت نماز را در وقت به جا آورد همانست که همه را دریافته است و لیکن چون
صفحه 80 از 267
اخبار صحیحه وارد است بر آن که این مقدار وقت خفتن است همه علما حتی صدوق به آن عمل کردهاند و اگر مقدار پنج رکعت
بماند یا زیاده هر دو را به جا میآورد و هر دو ادا است بحسب ظاهر روایات و مضمون متن در فقه رضوي و احادیث بسیار وارد
شده است. (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه ملک موکّل یقول من بات عن العشاء الآخرة إلی نصف اللّیل فلا انام اللَّه عینه) و بسند
کالصحیح از زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که فرشته موکلست از جهت آن که نفرین
کند که هر که بخواب رود از نماز خفتن تا نصف شب خداوند عالمیان چشم او را بخواب نبرد اگر نسخه من نام باشد چنانکه در
بعضی از نسخ فقیه است و عبارت عقاب الاعمال است ظاهر است در خواب و اکثر نسخ فقیه من بات است یعنی شب بسر آورد
شامل خواب و بیداري خواهد بود بلکه در بیداري اظهر است و دور نیست که از نساخ واقع شده باشد و نفرین ملک ممکن است
که کنایه باشد از فقد حیات چون خواب از لوازم حیاتست یا مرض بیخوابی باشد که از بدترین امراض است و دلالت میکند بر
آن که حرامست از نصف شب گذرانیدن. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن مسکان منقولست که او از کسی روایت کرده است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که بخوابد پیش از نماز خفتن و بیدار نشود تا نصف شب بگذرد پس
نماز را به جا آورد یا قضا کند و استغفار کند تا حق سبحانه و تعالی او را بیامرزد و عبارت حدیث فلیقض صلاته و لیستغفر اللَّه و
قضا بهر دو معنی آمده است و ظاهرش حرمت خوابست پیش از کردن نماز خفتن خصوصا کسی که از عادت خود یابد که اگر
بخواب رود بیدار نمیشود پیش از نصف شب و حمل بر این میباید کرد یا حمل بر مبالغه و احوط آنست که استغفار بکند و نماز
را به جا آورد و نیت ادا و قضا نکند. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که اگر شخصی بخواب رود یا فراموش کند که نماز شام و خفتن را به جا آورد پس اگر پیش از صبح بیدار شود
و ممکن باشد که هر دو را پیش از صبح بکند پس واجب است که هر دو را بکند اول شام دیگر خفتن و اگر ترسد که آن مقدار
وقت نباشد که هر دو را به جا آورد اول خفتن را به جا آورد و اگر بعد از صبح بیدار شود پس باید که اول نماز صبح را بکند بعد
از آن شام را بکند بعد از آن نماز خفتن را پیش از طلوع آفتاب و به همین مضمون است حدیث صحیح ابو بصیر از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه و دلالت میکند بر بقاء وقت تا صبح احادیث صحیحه و موثقه و قویه بسیار پس احوط آنست که که بعد از نصف
شب تا صبح نیت ادا و قضا نکند و ظاهر شد که از نصف شب گذرانیدن حرامست امّا اداء است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه من صلّی المغرب ثمّ عقّب و لم ص: 170 یتکلّم حتّی یصلّی رکعتین کتبتا له فی علّیّین فان
صلّی اربعا کتبت له حجّ ۀ مبرورة) و از ابو علاء خفاف که از عامه است منقولست بسند موثق کالصحیح که گفت شنیدم که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که نماز شام را بکند و تعقیب نماز کند به تعقیبات منقوله یا اعم و سخن نکند تا دو رکعت
نماز به جا آورد این نماز را در علیین مینویسند در صحیفه اعمال ابرار که حق سبحانه و تعالی فرموده است که إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی
عِلِّیِّینَ یعنی بتحقیق که نامه عمل خوبان در علیین است و چه میدانی که علیّون کدامست آن کتابیست که نوشته میشود و حاضرند
آن کتاب را در وقت نوشتن آن یا همیشه ملائکه مقربان الهی پس اگر دو رکعت دیگر بکند تا چهار رکعت شود مینویسند از
جهت او حجی مقبول و ظاهر آنست که این ثواب از جهت مستحبات آن مینویسند که نماز نافله شام باشد با تعقیب بشرط عدم
تکلم و ظاهر میشود که در دو رکعت نافله شام اهتمام بیشتر است از دو رکعت دیگر چنانکه احادیث بسیار بر آن دلالت میکند
هر چند احادیث در اهتمام به چهار رکعت نیز وارد شده است و منافات ندارد که در همه اهتمام باشد و در دو رکعت اهتمام بیشتر
باشد چنانکه در حدیث صحیح و احادیث کالصحیحه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که ترك
مکن چهار رکعت نافله شام را بعد از شام در سفر و حضر و اگر چه سواران در طلب تو باشند و از ایشان گریزي. و در حدیث معتبر
از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که حضرت نهی فرمودند از سخن گفتن در میان نوافل شام و مشایخ رضی اللَّه عنهم
روایت کردهاند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که نافله بکنید در ساعت غفلت اگر چه دو رکعت سبک
صفحه 81 از 267
باشد یعنی به بحمد تنها که این دو رکعت ص: 171 سبب دخول خانه کرامت که بهشت است میشود
پرسیدند که یا رسول اللَّه ساعت غفلت کدامست حضرت فرمودند که میان شام و خفتن است. و در حدیثی دیگر وارد است که
شیاطین در دو ساعت مؤمنان را از یاد حق سبحانه و تعالی غافل میکنند چون میدانند که بهترین ساعاتست یکی بعد از صبح است
تا طلوع آفتاب و یکی از غروب است تا ذهاب حمره مغربیه.
[وقت نماز صبح]
(و وقت الفجر حین یعترض الفجر و یضیء حسنا و یتجلّل الصّبح السّماء و یکون کالقباطی او مثل نهر سوراء) و وقت نماز صبح وقتی
است که سفیدي صبح در عرض افق ظاهر شود و خوب روشن شود و روشنی صبح آسمان را فرا گیرد و بوده باشد سفیدي مانند
سفیدي جامه مصري که بسیار سفید میباشد یا مانند نهر حله باشد و در مکه معظمه مشاهد شد جامهاي سفید مصري که قریب به
سفیدي برفست و در این بلاد به آن سفیدي کم میباشد و در سحري بار کرده بودیم از حله و نهر فرات چنان ظاهر بود از جانب
مغرب که گمان کردیم که صبح طالع شده است از طرف مغرب و تا کسی نه بیند وجه تشبیه را خوب نمییابد و عبارت صدوق دو
احتمال دارد یکی آن که غرضش این باشد که در اول صبح نماز خوب نباشد تا آسمان روشن نشود چنانکه از عبارت جمعی ظاهر
میشود. و دویم آن که در وقت اشتباه نماز نکنند و این بحسب معنی اظهر است به قرینه تشبیه چون صبح کاذب سفیدي طولانی
است مانند دم گرگ که سفیدي قریب به افق ضعیف است و فوق آن قوي است و در وقت صبح صادق آن چه قریب به افق است
بسیار سفید میشود و مرتبه مرتبه بلند میشود تا آسمان را فرا میگیرد و ظاهر آیه حَ تَّی یَتَبَیَّنَ که حق سبحانه و تعالی در صوم
فرموده است که در شب بخورید و بیاشامید تا ظاهر شود بر شما ریسمان سفید صبح از ص: 172 ریسمان
سیاه شب چون اول صبح خطی باریک بهم میرسد و آیه کریمه وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً که تفسیرش گذشت. و
در اخبار صحیح و قوي وارد شده است که نماز صبح را در اول وقت به جا آورید تا ملائکه شب و روز هر دو نامه عمل بنویسند و
هم چنین احادیث بسیار که بخصوص نماز صبح و عموم صلوات وارد شده است که نماز صبح را و غیر آن از نمازها را در اول
وقت به جا آورید مؤید معنی ثانی است و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث صحیح وارد شده است از ابو بصیر که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از کسی که روزه دارد کی حرام میشود بر او طعام پس حضرت فرمودند که هر گاه
صبح مانند جامه سفید مصري شود پس گفتم که چه وقت نماز صبح حلال است کردن حضرت فرمودند مثل سابق که هر گاه سفید
شود مانند جامه سفید مصري عرض نمودم که آیا وقت نماز تا طلوع آفتاب نیست حضرت فرمودند که ما آن را وقت نماز کودکان
حساب میکنیم. و در حدیث حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که صبح آنست که عرض
افق سفید شود مانند سفیدي نهر سورا که آن شهري بوده است به جاي حله یا قریب به آن و مثل این در احادیث معتبره نیز وارد
شده است. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان منقولست که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر
نمازي را دو وقتست و وقت اولش افضل است و وقت نماز صبح وقتی است که صبح طالع شود تا وقتی که صبح آسمان را روشن
کند و سزاوار نیست که کسی نماز صبح را از اول وقت تاخیر ص: 173 کند عمدا و لیکن وقت دویم
وقتست نظر به کسی که شغلی داشته باشد ضروري یا فراموش کند یا شک داشته باشد به آن که شب ماه باشد و ابر باشد یا خوابش
ببرد و دیر بیدار شود و وقت نماز شام از غروب آفتابست تا وقتی که ستارهها ظاهر شود و نیست مر احدي را که اختیار وقت آخر
کند مگر عذري یا علتی داشته باشد و قریبست باین حدیث حسن کالصحیح حلبی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پس ظاهر شد که
عبارت صدوق را حمل بر معنی ثانی میباید کرد و ممکن است که تغییر از نساخ شده باشد و به جاي واو إلی ان یتجلل باشد و دور
نیست که مستند صدوق صحیحه زراره باشد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و
صفحه 82 از 267
آله دو رکعت نماز صبح را وقتی میکردند که عرض افق سفید میشد و خوب روشن میشد. و در حدیث صحیح از محمد بن
مسلم منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی نماز صبح را در حین
طلوع فجر کند خوبست حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر نه این بود که در اول وقت خوب نیست حضرت میفرمودند که
باکی نیست بلکه میفرمودند که آن وقت خوب است یا مثل این از عبارتی که دلالت بر افضلیت میکرد و جواب گفتهاند از
حدیث اول که غرض ظهور صبح است خصوصا در اوقاتی که مشتبه باشد خصوصا در معموره که تا بر بلندي نروند که عرض افق
نمایان شود ظاهر نمیشود چون صبح کاذب شبیه به صبح است و بسیار غلط واقع میشود و اما حدیث دویم را حمل بر آن میتوان
کرد که ظنّ غالب به همرسد که صبح شده باشد نماز توان کرد و صبر کردن تا یقین حاصل شود بهتر باشد و اظهر آنست که حمل
بر تقیه کنند چون اکثر عامه تاخیر را بهتر میدانند. و در حدیث کالصحیح وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 174 صلوات اللَّه علیه که فرمودند که وقت نماز صبح از وقت ظهور صبح است تا آن که روشن شود و امثال
این خبر محمول است بر وقت فضیلت چون در اخبار بسیار وارد شده است که وقت صبح ممتدّ است تا طلوع آفتاب. مثل خبر
کالصحیح زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که وقت نماز صبح از طلوع صبح است تا طلوع شمس بلکه
اگر یک رکعت را دریابد پیش از طلوع آفتاب صحیح است و ادا است. و چنانکه در خبر کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که هر که یک رکعت نماز را دریابد پیش از طلوع آفتاب صبح را تمام دریافته است.
و در حدیث موثق کالصحیح عمار از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اگر یک رکعت نماز
صبح را دریابد و آفتاب طالع شود باید که تمام کند و نمازش صحیح است و خلافی در این مسأله میان خاصه و عامه نیست و لیکن
خلافست در آن که همه اداء است یا همه قضاست یا یک رکعت ادا است و باقی قضا و ظاهر این دو خبر خصوصا خبر اوّل مذهب
اول است و احوط آنست که نیت اداء و قضا نکند. (و من صلّی الغداة فی اوّل وقتها اثبتت له مرّتین اثبتتها ملائکۀ اللّیل و ملائکۀ
النّهار و من صلّاها فی اخر وقتها اثبتت له مرّة واحدة قال اللَّه عزّ و جلّ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً یعنی انّه تشهدها
ملائکۀ اللّیل و ملائکۀ النهار) و کسی که نماز صبح را در اول وقتش به جا آورد در نامه عملش دو مرتبه مینویسند فرشتگان شب
در آخر نامه عمل او مینویسند و فرشتگان روز در اول نامه عملش مینویسند و کسی که نماز صبح را در آخر وقت به جا آورد
یعنی بعد از روشن شدن بر مذهب مشهور و ص: 175 بنا بر ظاهر کلام صدوق در وقتی که بسیار روشن
شده باشد که قریب به طلوع شمس باشد یک مرتبه مینویسند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که به جا آر نماز صبح را
که آن مشهود است یعنی حاضرند در وقت کردن آن ملائکه شب و ملائکه روز. چنانکه مفسّران خاصه و عامه تفسیر کردهاند و
اخبار کالصحیحه در آن وارد است. چنانکه شیخان در حدیث کالصحیح از اسحاق بن عمار روایت کردهاند که گفت به حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که بیان فرمائید که بهترین وقتها در نماز صبح کدامست حضرت فرمودند که آن
اول طلوع صبح است چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که به جا آور نماز صبح را که آن مشهود است و حاضرند فرشتگان
شب و فرشتگان روز در آن وقت پس اگر بنده نماز صبح را با طلوع فجر به جا آورد از جهت او دو مرتبه اثبات میکنند ملائکه
شب و ملائکه روز و من حیث المعلوم از خبر ظاهر میشود که اگر در غیر آن وقت به جا آورند یک مرتبه نوشته میشود و قانون
صدوق نیست که از مفهوم استنباط کند حکمی را هر چند مفهوم شرط باشد و دور نیست که خبري به او رسیده باشد و این
مضمون در اخبار بسیار وارد شده است از صحیح و کالصحیح که تفسیر آیه باین عنوان شده است اگر چه ظاهر آیه اعم است از آن
که نماز را در اول وقت کنند تا آخر وقت و لیکن اهل البیت علم قرآن و مراد الهی را میدانند و ازین کلام نیز ظاهر میشود که
مراد صدوق ظاهر شدن صبح است نه بسیار روشن شدن اگر چه احتمال معنی صدوق نیز دارد چنانکه گذشت.
صفحه 83 از 267
[وقت نماز جمعه]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه وقت صلاة الجمعۀ یوم الجمعۀ ساعۀ تزول الشّمس و وقتها فی السّفر و الحضر واحد و هو من لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 176 المضیّق و صلاة العصر یوم الجمعۀ فی وقت الاولی فی سائر الایّام) و منقول است که حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که وقت نماز جمعه در روز جمعه ساعتی است که زوال میشود یعنی از اول زوال تا دو قدم که وقت
نافله است و وقت آن در سفر و حضرت یک وقت است چون در سفر نافله نیست و در حضر نافله جمعه را در اوقات متفرقه به جا
میآورند و وقت جمعه مضیّق و تنگ است و از جمله چیزهائی است که حق سبحانه و تعالی آن را تنگ گردانیده است چنانکه
خواهد آمد که بعضی از امور را حق سبحانه و تعالی واسع گردانیده است بحسب وقت و بعضی را تنگ و وقت نماز جمعه را تنگ
گردانیده است، و نماز عصر در روز جمعه در وقت نماز ظهر است در سایر ایام چون ظهر غیر روز جمعه بعد از دو قدم است که از
جهت نافله است عصر روز جمعه در آن وقتست و خواهد آمد که حق سبحانه و تعالی چنین مقرر ساخته است که نماز جمعه را در
اول زوال بکنند تا توانند که به خانهاي خود روند پیش از شام چون واجبست که از دو فرسخ به نماز جمعه حاضر شوند و در
روزهاي کوتاه پیش از این وقت نیست که بعد از نماز صبح که روانه شوند قریب بظهر به نماز میرسند پس نماز را در اول وقت
مقرر ساخت و عصر را در وقت ظهر سایر ایّام تا چون نمازها را بکنند و روانه شوند پیش از شام به خانه رسند. و ظاهرا این حدیث
صحیح زراره است که خواهد آمد و احادیث صحیحه است که باین مضمون وارد شده است که متواتر است یا قریب به تواتر و
مخالف این اخبار خبري ندیدهام و لیکن اکثر علما غافل شدهاند و افراط و تفریط بسیار در وقت جمعه کردهاند جمعی ازین اخبار
چنین فهمیدهاند که چون زوال میشود واجبست که نماز جمعه را واقع سازند و اگر اندکی بگذرد وقت بیرون میرود با لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 177 آن که بسیار مشکل است اول وقت را دانستن نسبت به اکثر علما چه جاي غیر ایشان و جمعی افراط
کردهاند که چون جمعه بدل از ظهر است تا غروب آفتاب میتوان کرد و اکثر قایلند به آن که وقت جمعه از زوال است تا وقتی که
سایه زیادتی مثل سایه به سابق بر زوال شود و بعضی مثل شخص گفتهاند و خود اعتراف نمودهاند که حدیثی بر این مضمون
ندیدهایم و متابعت مشایخ کردهاند که البته خبري به ایشان رسیده است که گفتهاند و این محض تقلید مذموم است و در مبحث نماز
جمعه بیان اخبار خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی.
[اگر هنگام نماز وقت داخل شود]
(و روي اسماعیل بن ابی رباح عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال اذا صلّیت و أنت تري أنّک فی وقت و لم یدخل الوقت
فدخل الوقت و أنت فی ال ّ ص لاة فقد اجزات عنک) و بسند صحیح منقولست از ابن ابی عمیر از اسماعیل بن ابی رباح و ظاهرا لفظ
ابی در اینجا از قلم نساخ زیاد شده است چون بعد ابن در فهرست ندارد و در کلینی و تهذیب نیست و نسخها مختلف است در رباح
به با و یا هر دو واقع شده است و در رجال شیخ بیا است و ذکر کرده است که از اصحاب حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه بوده است و غیر این خبر حدیثی از او ندیدهام اما از گفته صدوق ظاهر میشود که کتابش معتمد اصحاب بوده است با آن که
ابن ابی عمیر که از او روایت کرده است اجماع است بر صحت آن چه از او صحیح شود لهذا اکثر علما عمل به آن نمودهاند و از
حضرت روایت کرده است که فرمودند که هر گاه نماز کنی به گمان آن که وقت داخل شده است و داخل نشده باشد و در اثناي
نماز وقت داخل شود آن نماز صحیح است و اگر چه در حالت تشهد وقت داخل شود و جمعی گفتهاند که اگر یک رکعت مانده
وقت داخل شود صحیح است و الّا فلا و مشهور اوّل است پس اگر به اعتقاد دخول وقت سهوا نماز کرده باشد چنانکه بسیار است
ص: 178 که این کس غافل میشود و اعتقادش آنست که وقت داخل شده است در این صورت ظاهرا
صفحه 84 از 267
صحیح باشد اگر قدري در وقت واقع شود خصوصا هر گاه یک رکعت واقع شود در وقت اما اگر بظن دخول وقت داخل شود در
نماز پس اگر این ظن او را از گفته دو عادل به همرسیده باشد یا مؤذن عادلی اگر چه یکی باشد بر مذهب مشهور این صورت نیز
بد نیست اما اگر آفتاب یا ستاره را ملاحظه نماید و خوب ملاحظه نکند و او را ظنی به همرسیده نماز کند مشهور بطلان نماز است
اگر چه همه در وقت واقع شده باشد چون علم بدخول وقت میباید و در حال نماز نداشته است و احوط در همه صور آنست که
احتیاطا آن نماز را اعاده کند و احتیاط عظیم در دین آنست که تا علم بهم نرساند بدخول وقت نماز نکند و ظاهرا عوام را کافی
باشد آن که به بینند که عادلی نماز میکند خصوصا هر گاه مجتهد باشد و اگر عامی نیز سعی نماید تا عارف شود به وقت احوط
است با امکان و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر وقت معلوم نباشد]
(و ساله سماعۀ بن مهران عن الصّلاة باللّیل و النّهار اذا لم تر الشّمس و القمر و لا النّجوم فقال تجتهد رأیک و تعمد القبلۀ جهدك یا
بجهدك) چنانکه در بعضی از نسخ است و هم چنین تجهد و تعمّد در بعضی از نسخ و بسند موثق کالصحیح منقولست از سماعه
که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از اوقات نماز در شب و روز یا از قبله یا از هر دو هر گاه آفتاب و ماه و
ستارگان ظاهر نباشد عمل بچه چیز کنند حضرت فرمودند که اجتهاد میکنی برأي و ظن خود و قصد میکنی بجهد خود و باین
حدیث عمل کردهاند علما در قبله چون مؤیّد است به احادیث دیگر که خواهد آمد و قرینه لفظ قبله است و آن که مشایخ ثلاثه این
حدیث را در وقت نقل کردهاند ظاهر میشود که ایشان فهمیدهاند که اعم است از وقت و قبله و در دخول وقت لوامع صاحبقرانی،
ج 3، ص: 179 عمل به گمان میتوان کرد و اکثر علما قایلند به آن که در وقت یقین میباید زیرا که تا یقین بدخول وقت نشود
یقین ندارد در تکلیف و ازو قصد وجوب نمیتواند کرد. و در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
وارد شده است که فرمودند که اگر نماز ظهر را در وقت عصر بکنم نزد من محبوبتر است از آن که پیش از زوال بکنم زیرا که
اگر پیش از زوال کنم محسوب نیست و اگر در وقت عصر کنم محسوبست از جهت من. و هم چنین در خبر کالصحیح نیز از آن
حضرت وارد است و در احادیث صحیحه و کالصحیحه وارد است که نمازي که پیش از وقت کرده شود و باطل است و قضا
میباید کرد و اعاده میباید کرد اگر وقت باقی باشد و بعضی عمل بظن کردهاند در جواز نماز و اگر ظاهر شود که پیشتر از وقت
کرده است همه قایلند بوجوب اعاده و قضا مگر آن که بعضی از آن در وقت واقع شود و لفظ محبوبتر اشعاري دارد به آن که با ظن
نماز میتوان کرد و لیکن بهتر صبر است و هم چنین احادیث آینده در خواندن خروس و احوط آنست که تا علم بدخول وقت
حاصل نشود نماز نکند مگر آن که خوف فوات وقت داشته باشد مثل نماز صبح در شب ماه و ابر که در این صورت بظن غالب
نماز میتواند کرد. (و روي ابو عبد اللَّه الفرّاء عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال له رجل من اصحابنا انّه ربّما اشتبه علینا الوقت فی
یوم غیم فقال تعرف هذه الطّیور الّتی تکون عندکم بالعراق یقال لها الدّیوك فقال نعم قال اذا ارتفعت اصواتها و تجاوبت فعند ذلک
فصلّ) و بسند صحیح از ابن ابی عمیر منقولست از ابو عبد اللَّه پوستین فروش یا پوستین دوز و مظنون این شکسته آنست که سلیم فرّا
است و او ثقه است و بنا بر این حدیث صحیح است ص: 180 یا آن که هر گاه از ابن ابی عمیر صحیح است
صحیح است با آن که کلینی و صدوق حکم به صحت آن کردهاند و او از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده
است که شخصی از شیعیان از آن حضرت سؤال کرد که بسیار است که وقت نماز مشتبه میشود بر ما در روز ابر پس حضرت
فرمودند که میشناسی این مرغانی را که نزد شما میباشد در عراق و آن را خروس مینامند پس آن شخص گفت بلی فرمودند که
هر گاه آوازهاي خروسان بلند شود و جواب یکدیگر گویند یعنی همه به فریاد آیند در آن وقت نماز کن و ظاهرا مراد این باشد که
خروس در روز سه مرتبه میخواند یکی در وقت چاشت و دیگر قریب بظهر و سیم بعد از ظهر و مراد حضرت خواندن سیم باشد که
صفحه 85 از 267
در آن وقت بیدغدغه ظهر شده است غالبا و دور نیست که در چنین صورتی در روز ابر عمل به آن توان کرد. (و روي الحسین بن
المختار عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال انّی مؤذّن فاذا کان یوم غیم لم اعرف الوقت فقال اذا صاح الدّیک ثلاثۀ اصوات ولاء فقد زالت
الشّمس و دخل وقت ال ّ ص لاة) و بسند صحیح از حماد بن عیسی از حسین موثق منقولست و کلینی و شیخ همین روایت را نقل
کردهاند از حسین از شخصی که او گفت که من عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و ظاهر در این
کتاب عن رجل بوده است و از نساخ افتاده است اگر چه محتمل است که حسین أولا از آن شخص شنیده باشد و بعد از آن خود نیز
به خدمت آن حضرت رسیده پرسیده باشد و لیکن بسیار بعید است چون نقل نکردهاند که حسین مؤذّن باشد بلکه کلاه فروش بوده
است و علی اي حال عرض نمودم که من مؤذنم و چون روز ابر میشود وقت را نمیشناسم پس حضرت فرمودند که هر گاه
خروس سه مرتبه پی در پی بخواند ص: 181 زوال شده است و وقت نماز داخل شده است و ظاهرا مراد از
سه مرتبه آنست که سابقا مذکور شد که مراد مرتبه سیم باشد و احوط آن است که به گفته خروس عمل نکند مگر وقتی که تجربه
کرده باشد خروس را در غیر روز ابر و ملاحظه کرده باشد که مرتبه خواندن سیم بعد از ظهر است و در روز ابر به آن عمل کند و
اگر صبر کند تا یقین حاصل شود احوط است تا عمل به اخبار و گفته همه اصحاب کرده باشد و اللَّه تعالی یعلم و احادیث خروس
بعد ازین خواهد آمد در مبحث نماز شب إن شاء اللَّه تعالی.
[نماز به غیر قبله]
(و من صلّی لغیر القبلۀ فی یوم غیم ثمّ علم فان کان فی وقت فلیعد و ان کان قد مضی الوقت فلا اعادة علیه و حسبه اجتهاده) و بسند
صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که نماز کند در روز ابر و بعد از نماز عالم شود که بر خلاف
قبله نماز کرده است پس اگر در وقت باشد میباید که نماز را اعاده کند و اگر وقت گذشته باشد پس اعاده نماز بر او لازم نیست و
کافیست او را اجتهادي که کرده است در دخول وقت و احادیث صحیحه بر این مضمون وارد شده است و در باب قبله خواهد آمد
و ذکر این حدیث در این باب مناسب نبود مگر به اعتبار لفظ وقت و آن سبب ذکر این معنی شده است. (و قال ابو جعفر صلوات
اللَّه علیه لان اصلّی بعد ما یمضی الوقت احبّ إلیّ من ان اصلّی و انا فی شکّ من الوقت و قبل الوقت) و منقول است از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه که البته اگر نماز کنم بعد از وقت محبوبتر است نزد من از آن که کنم در وقتی که شک داشته باشم که
وقت نماز است یا پیش از وقت است و قریب باین خبر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است و سابقا مذکور شد
و این خبر را مسند ص: 182 ندیدم و ظاهرا تعبیر به احبّ از روي تقیه واقع شده باشد و مراد آنست که البته
میباید که در وقتی که شک داشته باشد نماز نکند چون تکلیف به نماز ظاهر نیست تا جزم بدخول وقت بهم نرسد و ظاهرا مراد از
گذشتن وقت وقت فضیلت باشد چون وقت فضیلت تنگ است و زود بیرون میرود و ممکن است که مراد این باشد که بر سبیل
فرض محال فرموده باشند که اگر کسی نماز را بعد از خروج وقت کند بهتر است از آن که قبل از دخول وقت کند زیرا که قضاي
نماز به جاي ادا واقع میشود اما پیش از وقت البته باطل است و اعاده میباید کرد. چنانکه در حدیث صحیح یا موثق کالصحیح
وارد شده است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز صبح را در شب کرده باشد به آن که شب ماه باشد
و گمان کرده باشد که صبح شده است و خواب رفته باشد تا آفتاب طالع شود و او را خبر کنند که نماز را پیش از صبح کرده است
حضرت فرمودند که اعاده میکند نماز را یعنی قضا میکند. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
وارد شده است که فرمودند که هر که نماز کند در غیر وقت نماز او نماز نیست و باطل است و محتمل است که مراد این باشد که
هر که در غیر وقت فضیلت نماز را واقع سازد یا از او کالعدم است و اللَّه تعالی یعلم. و اخبار بر این مضمون بسیار است و خلافی
نیست میان علما در آن که نماز پیش از دخول وقت باطل است هر گاه تمام پیش از وقت واقع شده باشد خواه عمدا و خواه از روي
صفحه 86 از 267
نسیان و خواه از روي جهالت واقع شده باشد. (و روي معاویۀ بن وهب عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال کان المؤذّن یاتی
النّبی صلّی اللَّه علیه و آله فی الحرّ فی صلاة الظّهر فیقول له رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ابرد ابرد قال مصنّف هذا لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 183 الکتاب یعنی عجّل و اخذ ذلک من التّبرید) و بسند صحیح منقولست از ابن وهب از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که مؤذّن به خدمت حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله میآمد در وقت ظهر که در
هواي گرم اذان بگوید پس حضرت صلّی اللَّه علیه و آله میفرمودند که ابرد ابرد و مصنف این کتاب که صدوقست چنین تفسیر
کرده است که تعجیل کن تعجیل کن یعنی اذان و اقامت را زود بگو تا ما به زودي نماز بکنیم که مردمان جفا نکشند و از تبرید نیز
گرفتهاند جمعی یعنی صبر کن تا شدت حرارت هوا بشکند که مردمان جفا نکشند و اکثر علما باین معنی حل کردهاند و در بعضی
از نسخ این کتاب من البرید است یعنی برید که قاصد است او را برید میگویند که به تعجیل میرود پس ابرد بمعنی عجل باشد و
در کتب دیگر صدوق این چنین است و این اظهر است و صاحب نهایه بنا بر این احتمال از برد نهار گرفته است یعنی اول آن چون
هر چند به اول روز نزدیکتر است خنکتر است چون سردي شب را دارد و این مجربست و اگر چه این تاویلات مخالف ظاهر
است از آن جهت کردهاند که احادیث متواتره وارد شده است در افضلیّت اول وقت و این حدیث بنا بر حل سابق مخالفت دارد با
آن احادیث و لهذا شیخان نقل نکردهاند این حدیث را و ممکن است که بعنوان تقیه وارد شده باشد چون موافق مذهب اکثر عامه
است و اللَّه تعالی یعلم.
باب معرفۀ زوال الشّمس
این بابی است در بیان شناختن زوال آفتاب از دایره نصف النّهار که آن اوّل وقت ظهر است و روایاتی که در آن وارد شده است
اگر چه اکثر علما ذکر کردهاند که بهر عنوان که علم بدخول وقت حاصل شود عمل میتوان نمود خواه به اصطرلاب باشد یا دایره
هندي یا میزان آفتاب که اعم است از اصطرلاب و غیر آن و اعمال بسیار کردهاند از جهت معرفت اوقات روز و شب و غالب این
اعمال نسبت به مهندس فایده دارد و ایشان را به زودي علم حاصل میشود و دایره هندي به اندك حدسی سبب علم میشود اکثر
عقلا را و عمل به آن بهتر است چنانکه مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی. (روي عبد اللَّه بن سنان عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه
علیه انّه قال زوال الشّمس فی النّصف من حزیران علی نصف قدم و فی النّصف من تموز علی قدم و نصف و فی النّصف من آب
علی قدمین و نصف و فی النّصف من أیلول علی ثلاثۀ اقدام و نصف و فی النّصف من تشرین الاوّل علی خمسۀ و نصف و فی
النّصف من تشرین الاخر علی سبعۀ و نصف و فی النّصف من کانون الاوّل علی تسعۀ و نصف و فی النّصف من کانون الاخر علی
سبعۀ و نصف و فی النّصف من شباط علی خمسه و نصف و فی النّصف من ازار علی ثلاثۀ و نصف و فی النّصف من نیسان علی
قدمین و نصف و فی النّصف من ایّار علی ص: 185 قدم و نصف و فی النّصف من حزیران علی نصف قدم)
بسند صحیح منقولست از عبد اللَّه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که زوال آفتاب در نیمه حزیران که از
ماههاي رومی است و نود و هفتم نوروز است تقریبا که اوایل سرطان است و اوایل تابستان که دو سه روزي از اول تابستان گذشته
است و نهایت ارتفاع شمس است بر نیم قدم است یعنی چهارده یک شاخص که از سایه مختلف میماند در عراق عرب ظهر
میشود و در نیمه تموز که اوایل ماه دویم تابستان است و آفتاب پست شده است سی و سه چهار درجه زوال میشود وقتی که سایه
یک قدم و نیم مانده باشد و شروع در زیادتی میکند و قدم هفت یک شاخص است هر چه باشد چون در مستوي الخلقه کف پاي
او مقدار هفت یک قد اوست و چون سایه زیاد میشود از هر چیزي به نسبت طول اوست و چون ماههاي تابستان و ماههاي بهار
آفتاب بلند است و روزها نیز دوازده ساعتست تا چهارده ساعت و چهار دقیقه تخمینا در این بلاد هر ماهی یک قدم زیاد میشود و
چون شش ماه پاییز و زمستان آفتاب پست است و روزها کوتاه میشود تا نه ساعت و پنجاه و شش دقیقه تقریبا هر ماهی سایه دو
صفحه 87 از 267
قدم زیاد میشود و در نیمه آب که اوایل ماه سیم است از تابستان زوال میشود بر دو قدم و نیم که میماند و شروع در زیادتی
میکند و نصف أیلول ماه رومی که اوایل ماه اول پاییز است زوال میشود وقتی که سه قدم و نیم مانده باشد که نصف قدر شاخص
باشد و در نصف تشرین اول که اوایل ماه دویم پاییز است زوال میشود بر پنج قدم و نیم که میماند و در نیمه تشرین آخر که
اوایل ماه سیم پاییز است زوال میشود وقتی که هفت قدم و نیم بماند و در نیمه کانون اول که اوایل اول ماههاي زمستان است و
آفتاب در نهایت پستی است زوال میشود وقتی که نه قدم و نیم از سایه بماند و چون از اوایل زمستان آفتاب شروع در بلندي
میکند ص: 186 به همین نسبت بر میگردد و در نیمه کانون آخر که اوایل ماه دویم است از زمستان زوال
میشود بر هفت قدم و نیم و در نیمه شباط بضم شین که اوایل ماه سیم است از زمستان زوال میشود وقتی که پنج قدم و نیم مانده
باشد از سایه و در نیمه آزار که اوایل اول ماههاي بهار است زوال میشود وقتی که سه قدم و نیم مانده باشد و در نیمه نیسان که
اوایل ماه دویم است از بهار زوال میشود وقتی که دو قدم و نیم مانده باشد و در نیمه أیار بتشدید یا که اوایل ماه سیم است از بهار
زوال میشود وقتی که یک قدم و نیم مانده باشد و در نیمه حزیران بر نیم قدم یعنی باز به همین عنوانست در همه سالها و این
تحدید در اصفهان تقریبی است و از نیم قدم بیشتر میماند در حزیران قریب بدو ثلث قدم میماند و هم چنین در ما بقی. و شیخ
بهاء الدین محمد رحمه اللَّه تعالی میفرمودند که من در عراق عرب ملاحظه نمودم صحیح بود. و منقول است از مولانا احمد
اردبیل رحمه اللَّه که او میگفته است که من در نجف اشرف ملاحظه نمودم تقریبی است و لیکن شیخ بهاء الدین رحمه اللَّه در علم
هیئت استاد بود مجملا تا مکرّر ملاحظه این وضع با دایره هندي و مطلع الأنوار و اصطرلاب کرده نشود اعتماد نمیتوان کرد چون
نهایت اختلاف دارد بلاد و هر بلدي حکمی دارد چنانکه مذکور خواهد شد با آن که عمل به اصطرلاب و میزان الشمس و غیرهما
همه کس نمیتواند کرد مگر کسی که در علم هیئت نهایت مهارت داشته باشد یا حدس صایبی که به تامّل برد و ظاهر شود. (و قال
ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه تبیان زوال الشّمس ان تاخذ عودا طوله ذراع و اربع اصابع فیجعل اربع اصابع فی الارض فاذا لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 187 نقص الظّلّ حتّی یبلغ غایته ثمّ زاد فقد زالت الشّمس و تفتح ابواب السّماء و تهبّ الریاح و تقضی
الحوائج العظام) و منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ظاهر شدن زوال آفتاب به آنست که چوبی
برداري که یک ذراع و چهار انگشت طول آن باشد پس چهار انگشت آن را در زمین فرو بري که حرکت نکند و چون آفتاب
بیرون میآید سایه هر چیزي دراز است و هر چند آفتاب بلند میشود سایه کم میشود تا چون آفتاب به غایت ارتفاع میرسد سایه
به نهایت کمی میرسد بعد از آن شروع در زیادتی میکند و چون اندکی زیاد میشود ظاهر میشود که آفتاب از وسط آسمان
گشته است و میل به غروب کرده است دیگر سایه زیاد میشود تا در وقت غروب مانند وقت طلوع میشود و چون زوال آفتاب شد
درهاي آسمان گشوده میشود از جهت آمدن رحمت و بالا بردن عبادات و میوزد بادهاي رحمت و برآورده میشود حاجتهاي
عظیم خلایق و ممکن است که مراد از فتح ابواب سما فتح ابواب آسمان رحمت الهی باشد بواجب گردانیدن عبادات از جهت
فرستادن رحمتها و مراد از وزیدن بادها وزیدن نسیمهاي فیوض قدسیّه باشد. چنانکه منقولست از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله که فرمودند که به درستی که پروردگار شما را در ایام دهر شما نسیمهاي رحمت هست البته خود را در معرض آن
نسیمها در آورید و انواع آن نسیمها بسیار است گاهی بعنوان نسیم میآید و سبب فیوض عظیمه میشود و گاهی در لباس سخنان
حکمت جلوهگر میشود و گاهی درهاي دلهاي دوستان خود را بر روي دوستان میگشاید بیواسطه و گاهی بواسطه سخنان قدسی
و گاهی به نظرهاي قدوسی و تا کسی نرسیده باشد این معانی را نمیتواند فهمید و خود را در معرض اینها در آوردن به آنست که
مشغول ریاضات شود و همیشه بذکر و فکر مشغول ص: 188 باشد و ظاهر حدیث آنست که این فیضها
همیشه نمیباشد و اکثر محققان بر اینند که همیشه این فیوض از مبدأ فیّاض فایض است و لیکن قابلیت نادر است پس اگر کسی
همیشه خود را در معرض آن فیوض قدسیّه دارد همیشه از آن فیوض بهرهمند میگردد و ظاهرا دوام امثال این فیوض نادر است و
صفحه 88 از 267
لهذا حضرت سیّد المرسلین فرمودند که لی مع اللَّه وقت یعنی مرا با جناب اقدس الهی وقتی هست که در آن وقت گنجایش ندارد
نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نفرمودند که همیشه هست هر چند مرتبه فیوض پست آن حضرت اعلی مقامات پیغمبران اولو العزم
است و هر کس در خور قابلیت خود ازین مقامات بهرهور میشود و هر کس را قابلیتی هست که همیشه محل فیوض قدسی باشند و
لیکن فیض اقدس گاه گاهست و این بدن تاب دوام آن ندارد کما هو المجرب و اللَّه تعالی یعلم. اما آن چه در این خبر است از
معرفت زوال قریب باین دو حدیث دیگر وارد شده است و شبهه در این نیست که باین عنوان علم به زوال حاصل میشود و لیکن
نسبت به اکثر عالمیان تا قریب به یک ساعت نگذرد معلوم نمیشود و خصوصا در اوایل تابستان که آفتاب در نهایت ارتفاعست و
بعنوان دایره هندي زودتر ظاهر میشود و آن نیز داخل است در معنی این احادیث. و ضابطه دایره هندي آنست که زمین را هموار
کنند که پست و بلند نداشته باشد و آن به شمش بنایان و شاقول ایشان دانسته میشود و بعد از آن دایره میکشند و هر چند دایره
فراختر باشد زودتر ظاهر میشود و بر مرکز این دایره چوبی نصب میکنند مخروطی که سرش تیز باشد و طول این چوب میباید به
مقداري باشد که سایه آن داخل دایره شود و از آنجا بیرون رود و اگر درازتر باشد که فاصله دخول و خروج بیشتر باشد بهتر ظاهر
، میشود هر چند به اعتبار اختلاف غیر محسوس حرکت آفتاب اگر فاصله کمتر باشد گفتهاند بهتر است و لوامع صاحبقرانی، ج 3
ص: 189 میباید که میان این چوب بر مرکز دایره راست بایستد که از سر این چوب بهر طرفی از اطراف دایره بعد مساوي باشد و
استقامت این چوب نیز به شاقول میشود و به ریسمان و چوبی که بر سر این چوب گذارند و به اطراف دایره گذارند که از همه
طرف مساوي باشد و اگر بیشتر دایره را بر چهار قسمت صحیح کنند به پرگار و غیر آن و ریسمان یا چوب را بر چهار طرف با سر
چوب ملاحظه نمایند بهتر ظاهر میشود و چون مقیاس را عمود کردند میباید که ملاحظه نمایند که چون سایه این مقیاس را عمود
کردند داخل دایره شود و نقطه بر آن بگذارند از سیاهی یا غیر آن و چون سایه بیرون رود از دایره محلّ خروج را نیز نقطه بگذارند
و میان حقیقی این دو نقطه را از پرگار یا غیر آن درست کنند و از اینجا خطی درست بکشند تا مرکز دایره و اگر ستاره بگذارند و
از آن خط کشیده شود بهتر است و این خط نصف النّهار است پس تا سایه باین خط نرسیده است یا رسیده است و بیرون نرفته است
زوال نشده است و چون سایه سر مقیاس ازین خط بیرون رود زوال آفتاب از نصف النّهار شده است و چون سایه سر چوب در میان
این خط است نصف روز است و در زوال نصف روز منجمان معتبر است و آن از طلوع شمس است تا غروب شمس. و چون روز
شرعی از طلوع صبح صادق است بیدغدغه و انتهاي آن بر مذهب مشهور ذهاب حمره مشرقیه است نصف اول روز قریب به یک
ساعت زیاده است و اگر غروب قرص باشد قریب به یک ساعت و نیم بیشتر است از نصف آخر و در این صورت که دایره هندي
کشیده باشند چون ملاحظه میکنند مییابند که سایه شروع در زیادتی دارد خصوصا هر گاه دایرهاي بسیار قریب به یک دیگر
کشیده باشند همین که سایه از میان خط بیرون رفت و سایه سر چوب بر یک دایره باشد نصف دقیقه نمیگذرد که به دایره دیگر
میرسد چون حرکت ص: 190 آفتاب دوریست سایه نیز دوري حرکت میکند در نقصان و زیادتی و اگر
بعنوان دایره هندي نباشد و سایه چوبی که نصب کردهاند کم شود و شروع در زیادتی کند قریب به یک ساعت که میگذرد یقین
میشود که سایه شروع در زیادتی کرده است چنانکه مجربست و اندك حدسی که بکار برند علم یقینی بهم میرسد از دایره هندي
چون حرکت آفتاب به یک نسبت است از طلوع تا غروب چون یک ساعت حقیقی از طلوع گذشته باشد و بر دایره باشد همین که
یک ساعت حقیقی به غروب مانده است سایه بهمان دایره میرسد و هم چنین در ساعات و دقایق و ثوانی و ثوالث و ازینها ظاهر
میشود که در هر فصلی و هر روزي وسط روز این خط نصف النهار است و چون خط نصف النهار ظاهر شد قبله هر بلدي نیز ظاهر
میشود و لیکن معرفت قبله ظنی است چون بناي آن بر قول اهل رصد است و اختلاف بسیار در اقاویل ایشان هست چنانکه در
خصوص قبله اصفهان در مسجد جامع قدیم انحراف از خط نصف النهار به جانب مغرب بنا بر زیج قدیم است و آن سی و سه درجه
و چهل دقیقه است و بنا بر استخراج از زیج جدید الغ میرزا مسجد جامع عباسی را بر آن مقرّر ساختند و انحراف آن را چهل درجه
صفحه 89 از 267
و بیست و هشت دقیقه و پنج یا شش ثانیه مقرّر فرمودند و در وقت کشیدن دایره هندي اکثر فضلا و منجمین حاضر بودند و چون
دایره قبله اوسع از آنست که در آن ملاحظه این دقایق نمایند همه خوبست چنانکه در مبحث قبله خواهد آمد و چون در همه بلاد
اسلام بنا بر زیج جدید است بنا بر استخراج بطلمیوس عصر خود مولانا محمد باقر یزدي طاب ثراه گذاشته انحراف بلاد اسلامی به
نحوي که آن وحید الدهري در رساله مطلع الأنوار بیان فرموده مذکور میشود از آن جمله انحراف کاشان سی و چهار درجه و سی
و سه دقیقه است و قزوین بیست و هفت درجه و سی و چهار دقیقه ص: 191 است و تبریز پانزده درجه و
چهل دقیقه است و یزد چهل و هشت درجه و بیست و هفت دقیقه است و قم سی و یک درجه و پنجاه و پنج دقیقه است و استرآباد
سی و هشت درجه و چهل و هفت دقیقه است و طوس چهل و پنج درجه و نه دقیقه است و نیشابور چهل و شش درجه و بیست و
شش دقیقه است و سبزوار چهل و چهار درجه و چهل و شش دقیقه است و بغداد دوازده درجه و چهل و پنج دقیقه است و بحرین
پنجاه و هفت درجه و بیست و سه دقیقه است و شیراز پنجاه و سه درجه و بیست دقیقه است و همدان بیست و دو درجه و شانزده
دقیقه است و ساوه بیست و نه درجه و هجده دقیقه است و تون پنجاه درجه و بیست و چهار دقیقه است و طبس گیلک پنجاه و سه
درجه و دو دقیقه است و شوشتر سی و پنج درجه و بیست و نه دقیقه است و اردبیل هفده درجه و سیزده دقیقه است و هرات پنجاه و
سه درجه و پنجاه و چهار دقیقه است و قاین پنجاه و چهار درجه و چهار دقیقه است و سمنان سی و چهار درجه و سی و هشت دقیقه
است و ساري سی و دو درجه و پنجاه و چهار دقیقه است و آمل سی و چهار درجه و سی هفت دقیقه است و قندهار هفتاد و چهار
درجه و پنجاه و نه دقیقه است و کشمیر هفتاد و یک درجه و نه دقیقه است و ملتان هفتاد و نه درجه است و حلب هجده درجه و
بیست و شش دقیقه است و سایر بلاد را تخمین میکنند به بلاد قریبه به آن اگر چه بناي جمیع اینها بر ظن است چون از قول اهل
رصد است و در میان ایشان نیز اختلاف هست و از این است که اقاویل ایشان بسیار است که در کسوف و خسوف واقع نمیشود
صحیحا چنانکه در این چند روز در تقاویم کسوف نوشته بود در ماه ربیع الاول سنه هزار و شصت و پنج هجري و واقع نشد و دو
سه سال قبل از این نیز حکم کرده بود به کسوف و خسوف و هر دو واقع نشد و لیکن ظنونی که از اقاویل ایشان در لوامع
صاحبقرانی، ج 3، ص: 192 معرفت قبله بهم میرسد بیشتر است از علامات دیگر که علما ذکر کردهاند و إن شاء اللَّه تعالی مذکور
خواهد شد در قبله و چون در وقت علم میباید غالبا پس اگر کسی نافله گذار باشد ناچار است از دایره هندي به نحوي که مبیّن
شد. و بسند قوي از حضرت امام زین العابدین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که اهتمام به وقتهاي نمازها دارد کامل
نمیشود او را لذّت دنیا بلکه در هر کاري که باشد میباید ترك کند و مشغول شناختن اوقات شود تا نمازها را در اوقات فضیلت
آنها به جا آورد و این معنی مجربست. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که هر روزي که ابر باشد و وقت
زوال ظاهر نباشد البته امام زمان صلوات اللَّه علیه امر میفرماید آفتاب را که ظاهر شود تا حجت الهی تمام گردد بر عالمیان و هر که
خواهد نماز نوافل را یا نماز جمعه را در اوقات آنها به جا آورد تواند و هر که نکند حجت بر او تمام شده باشد و این نیز مجربست
هر چند ابر عظیم باشد البته آفتاب خود را مینماید و فی الحقیقه امر نسبت به ابر است که از مقابل آفتاب دور شود.
باب رکود الشّمس
بابی است در بیان سبب قرار آفتاب در وسط آسمان و این معنی بحسب حسن ظاهر است که در آن وقت گوییا حرکت نمیکند
چون بطیء مینماید و ممکن است که بحسب واقع در زمان قلیلی مطلقا حرکت نکند (سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه
علیه عن رکود الشّمس فقال یا محمّد ما اصغر جثتک و اعضل مسألتک و انّک لأهل للجواب انّ الشّمس اذا طلعت جذبها سبعون
الف ملک اخذ بکلّ شعاع منها خمسۀ آلاف من الملائکۀ من بین جاذب و دافع حتّی اذا بلغت الجوّ و جازت الکوّ قلبها ملک النّور
ظهرا لبطن فصار ما یلی الارض إلی السماء و بلغ شعاعها تخوم العرش فعند ذلک نادت الملائکۀ سبحان اللَّه و لا اله الّا اللَّه و الحمد
صفحه 90 از 267
للَّه الّذي لم یتّخذ صاحبۀ و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولیّ من الذّل و کبّره تکبیرا فقال له جعلت فداك
احافظ علی هذا الکلام عند زوال الشّمس فقال نعم حافظ علیه کما تحافظ علی عینیک فاذا زالت الشّمس صارت الملائکۀ من ورائها
یسبّحون اللَّه فی فلک الجوّ إلی ان تغیب) منقول است به سندي کالصحیح که محمد بن مسلم سؤال کرد از حضرت امام محمّد باقر
صلوات اللَّه علیه از رکود آفتاب در وقت ظهر که بچه سبب درنگ میکند و حرکت نمیکند یا به سرعت حرکت نمیکند پس
حضرت فرمودند که چه صغیر است جثّه و بدن ص: 194 تو و چه مشکل است مسأله تو پس اگر محمد بن
مسلم بحسب ظاهر خورد باشد محتمل است که این سخن از روي مطایبه مستحبه باشد و اگر جثه او صغیر نباشد ممکن است که
مطایبه باشد و در هر دو صورت ممکن است که از روي تحسین باشد چون تفکر در آلاء الهی و عجایب صنایع او وجوه حکمت
اوست یا از روي تادیب باشد به آن که آدمی در چیزي چند که بکار او میآید سؤال نمیکند و چیزي چند که او را ضرر نیست
سؤال میکند و اکثر ایشان قابلیت جواب ندارند اما تو قابلیت جواب داري به درستی که چون آفتاب طالع میشود میکشانند او را
به جانب بالا هفتاد هزار فرشته و گرفتهاند هر شعاعی از اشعه آن را پنج هزار فرشته و در بعضی از نسخ چنین است که بعد ان اخذ
بکلّ شعاع منها یا بکلّ شعبۀ منها یعنی پنج هزار فرشته آفتاب را به جانب مغرب میکشند و پنج هزار فرشته دیگر آن را به جانب
مشرق میکشند چون جمیع کواکب و افلاك غیر فلک اطلس دو حرکت دارند یک حرکت به تبعیّت فلک اطلس از مشرق به
جانب مغرب در شبانه روزي یک دور و حرکت دیگر از مغرب به جانب مشرق است و آن در شمس در هر سیصد و شصت و پنج
روز و ربعی تقریبا یک دور است پس ممکن است که هفتاد هزار فرشته که حرکت شمس میدهند فرشتگانی باشند که حرکت
فلک نهم میدهند به جانب مغرب و به تبعیت آن افلاك دیگر حرکت میکنند پس شمس و فلک او نیز به آن حرکت متحرکند یا
آن که شمس و فلک آن را هفتاد هزار فرشته جذب کنند و باقی کواکب و افلاك را فرشتگان دیگر جذب کنند و پنج هزار ملک
که دفع میکنند فرشتگانی باشند که فلک شمس را در سالی یک بار حرکت میفرمایند و ممکن است که هفتاد هزار فرشته باشند
که بعضی از پیش آن را کشند و جمعی از پس آن را حرکت دهند و هر پنج هزار ایشان یک گوشه از گوشههاي آفتاب را گرفته
باشند که محل شعاع ص: 195 شمس است یا شعاع آن را به قوت روحانی کشند و باین نحو حرکت
میدهند تا وقتی که آفتاب به وسط آسمان رسد و شعاع آفتاب از دریچهاي جانب مشرق بیرون رود چون غالب اوقات چنین است
پس چون به میان آسمان میرسد میگرداند آفتاب را فرشته که مسمی است بملک نور پس طرفی که به جانب زمین است به جانب
آسمان فوق آن آسمان میافتد و طرفی که به جانب آسمان است به جانب زمین میافتد و بحسب ظاهر دلالت میکند بر آن که
شمس را فلک تدویر باشد و علماء هیئت اثبات نکردهاند فلک تدویر را از جهت شمس و از جهت بعضی از کواکب اثبات کردهاند
بحسب قراینی که بر ایشان ظاهر شده است و در فلک شمس نفی نیز نکردهاند چون قانون ایشان این است که هر چه را یافتند ذکر
کردهاند و گفتهاند که ممکن است که جمیع کواکب را فلک تدویر باشد و ما نیافته باشیم و محتمل است که گردیدن مجازي مراد
باشد به آن که روي معنوي خود را به جانب عرش کند و استفاضه نور کند از عرش چنانکه در اخبار دیگر وارد شده است و در این
حرکت شعاع آفتاب به اطراف عرش میرسد و این وقت تسبیح فرشتگان حاملان عرش و ساکنان سماوات است پس در این حالت
همه فرشتگان مشغول این تسبیح میشوند که ترجمهاش این است که منزه خداوندي که از همه نقایص بري است و به همه کمالات
موصوفست یا تنزیه میکنم خداوند خود را از جمیع نقصهاي ذاتی و صفاتی و افعالی و نیست خداوندي بغیر از معبود بر حق و
خداوند مطلق و ستایش میکنم خداوندي را که منزه است از آن که او را زنی یا فرزندي باشد چنانکه نصاري مریم را زن خدا و
عیسی را فرزند او میدانند یا مراد از صاحبۀ صفات زایده باشد و از ولد صفات حادثه و نبوده است او را هرگز شریکی در پادشاهی
و ص: 196 نبوده است او را کسی که دفع مذلت و خواري از او کند و نه چنین است که صد هزاران هزار از
ملائکه مقربین و انبیاء مرسلین و غیر ایشان که عبادت او کنند تاثیري کند در بزرگی او و اگر نکنند نقصی بهم رسد در عظمت و
صفحه 91 از 267
جلالت او و بعد از آن بر سبیل التفات فرموده است که خداوند خود را بزرگ دان به بزرگی عظیم یعنی از آن بزرگتر است که
عقل و وهم بذات مقدس او یا به صفات مقدسه او تواند رسید پس محمد بن مسلم گفت فداي تو گردم محافظت کنم بر این کلام
در وقت زوال آفتاب حضرت فرمودند که بلی چنانکه محافظت میکنی چشمان خود را یا چشم خود را چنانکه در بعضی از نسخ
علی عینک است پس چون زوال شد و آفتاب میل به پستی کرد فرشتگان از پشت سر مدد میکنند و حرکت میدهند آفتاب را تا
غروب کند و محتمل است که فرشتگانی دیگر باشند که جذب کنند و اینها دفع کنند یا این هفتاد هزار فرشته جذب و دفع میکنند
تا نصف روز و بعد از آن هفتاد هزار فرشته دیگر جذب و دفع میکنند تا غروب این ترجمه حدیثست که مذکور شد اما مراد
حضرت صلوات اللَّه علیه بر ما ظاهر نیست ممکن است که چون محمد بن مسلم از علماء ربّانی است فهمیده باشد چنانکه حضرت
به او فرمودند که تو اهلیت جواب داري و امثال این اخبار را از حضرت سیّد المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم اجمعین
وارد شده است و بر ماست که تسلیم کنیم و به سبب آن که عقل ما به آن نرسد رد نکنیم چنانکه در فواید مقدمه مذکور شد و اللَّه
تعالی یعلم. (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن الشّمس کیف ترکد کلّ یوم و لا یکون لها یوم الجمعۀ رکود قال لأنّ اللَّه عزّ و جلّ
جعل یوم الجمعۀ اضیق الایّام فقیل له و لم جعله اضیق الایّام قال لأنّه لا یعذّب ص: 197 المشرکون فی ذلک
الیوم لحرمته عنده) و منقولست که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که سبب چیست که آفتاب هر روز
وقت زوال قرار میگیرد و در روز جمعه قرار ندارد و حضرت فرمودند که زیرا که حق سبحانه و تعالی جمعه را از روزهاي دیگر
کوتاهتر کرده است پرسیدند که چرا آن را کوتاهتر کرده است حضرت فرمودند که زیرا که حق سبحانه و تعالی در این روز ارواح
مشرکین و کفار را عذاب نمیکند چون روز رحمت الهی است. و بسند کالصحیح از محمد بن اسماعیل بن بزیع منقولست که
عرض نمودم به خدمت حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه که خبري بمن رسیده است که روز جمعه
کوتاهترین روزهاست حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چنین است پس گفتم فداي تو گردم چرا چنین است حضرت صلوات
اللَّه علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی جمع میفرماید در هر روز ارواح کفار را در زیر چشمه آفتاب و ایشان را عذاب میکند به
آن که ایشان را در زیر آفتاب باز میدارد یک ساعت و در روز جمعه از جهت فضیلت جمعه ایشان را عذاب نمیفرماید بنا بر این
آفتاب رکود ندارد و آن که مذکور شد که تنگترین روزهاست یک وجهش عدم رکود شمس است و وجهی دیگر آنست که
عبادات روز جمعه بسیار است و از آن جمله نماز جمعه است که تا دو فرسخ راه میباید حاضر شوند و نماز جعفر طیار و غیره از
نمازها و دعاها که در آن واقع است چنانکه از احادیث دیگر ظاهر میشود و وجهی دیگر آن که روز وصال است و آن کوتاه
میباشد بخلاف روز و شب هجران که آن دراز است و اللَّه تعالی یعلم. (و روي عن حریز بن عبد اللَّه انّه قال کنت عند ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه فساله رجل فقال له جعلت فداك انّ الشّمس تنقضّ ثمّ ترکد ساعۀ من قبل ان تزول فقال انّها تؤامر أ تزول ام لا
تزول) و بسند ص: 198 صحیح منقولست از حریز که گفت در خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه بودم که شخصی از آن حضرت سؤال نمود و گفت فداي تو گردم به درستی که آفتاب حرکت سریع میکند تا قریب به
زوال و بعد از آن قرار میگیرد یا حرکت بطیء میکند که محسوس نمیشود سببش چیست پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند
که چون بامر الهی تا وسط آسمان حرکت کرد رخصت میگیرد از جناب اقدس الهی که زایل شود و حرکت به جانب مغرب بکند
یا نکند و چون مأمور میشود حرکت میکند و این حدیث دلالت میکند که آفتاب شعور دارد چنانکه ظاهر آیات بسیار و اخبار
بیشمار است و اللَّه تعالی یعلم.
باب معرفۀ زوال اللّیل
این بابیست در بیان شناختن زوال شب از جهت نماز تهجد و سایر عبادات چون احادیث صحیحه وارد شده است که حضرت سیّد
صفحه 92 از 267
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله چون نماز خفتن میگذاردند دیگر نماز نمیکردند تا نصف شب و بعد از آن متوجه نماز شب
میشدند و هم چنین از جهت معرفت آخر وقت نماز خفتن پس شناختن نصف شب ضرور است و هر گاه در حدیث وارد شده
باشد بهتر خواهد بود اگر چه شناختن اوقات شب به جدي و فرقدان و حرکت آن نیز نیکوست به آن که هر ستاره هر گاه شخصی
شعوري داشته باشد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که ما ستارگان را آفریدهایم تا هدایت یابید به آن در تاریکیهاي شب
و روز و از جمله هدایات آنها معرفت اوقات شب است. (سال عمر بن حنظلۀ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال زوال الشّمس نعرفه
بالنّهار کیف لنا باللّیل فقال للّیل زوال کزوال الشّمس قال فبايّ شیء نعرفه قال بالنّجوم اذا انحدرت) و بسند موثق منقولست که از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند که زوال آفتاب را در روز میشناسیم در شب چگونه بشناسیم پس حضرت
فرمودند که شبرا نیز زوالی است مثل زوال آفتاب در روز پرسیدند که بچه چیز آن را بشناسیم حضرت فرمودند که بستارها هر گاه
از دایره نصف النّهار میل کنند به جانب غروب ص: 200 و مراد از آن ستارههایی است که در اول شب
ظاهر میشوند و در آخر شب غروب میکنند و چون آن مختلف میشود اولی آنست که هر هفته یک مرتبه نشان کنند و ستارههاي
ثوابت اگر چه خود حرکت ندارند بحسب ظاهر اما به اعتبار حرکت آفتاب آنها نیز مختلف میشوند و همین که ثوابت ستاره را در
یکسان نشان کردند در همه سالها به آن نسبت است چون حرکت ثوابت محسوس نمیشود و اگر ستارههاي سیّاره را نشان کند
اکثر اوقات ملاحظه آنها میباید کرد و چون حرکت جدي و فرقدان کمتر است بهتر محسوس میشود چون در شبانه روزي یک
دور حرکت میکند پس از وقتی که برابر یکدیگرند تا وقتی که یکی از اینها بالا رود و دیگري به زیر شش ساعت میشود و اگر
در میان باشد به آن نسبت که از حساب میکنند با حساب ساعات شب در هر فصلّی نصف شب خوب ظاهر میشود و این معنی از
تجربیات است و به تجربه بدیهی میشود و علم بهم میرسد در غالب اوقات و اگر مشتبه شود اندك زمانی که میگذرد یقین
میشود و اللَّه تعالی یعلم.
باب صلاة رسول اللَّه
(صلّی اللَّه علیه و آله الّتی قبضه اللَّه علیها قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لا یصلّی بالنّهار شیئا
حتّی یزول النّهار او الشّمس فاذا زال صلّی ثمانی رکعات و هی صلاة الاوّابین یفتح فی تلک السّاعۀ ابواب السّماء و یستجاب الدّعاء
و تهبّ الرّیاح و ینظر اللَّه إلی خلقه فاذا فاء الفیء ذراعا صلّی الظّهر اربعا و صلّی بعد الظّهر رکعتین ثمّ صلّی رکعتین اخراوین ثمّ
صلّی العصر اربعا اذا فاء الفیء ذراعا ثمّ لا یصلّی بعد العصر شیئا حتّی تؤوب الشّمس فاذا ابت و هو ان تغیب صلّی المغرب ثلاثا و
بعد المغرب اربعا ثمّ لا یصلّی شیئا حتّی یسقط الشّفق فاذا سقط الشّفق صلّی العشاء ثمّ آوي رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله إلی فراشه
و لم یصلّ شیئا حتّی یزول نصف اللّیل فاذا زال نصف اللّیل صلّی ثمانی رکعات و أوتر فی الرّبع الاخیر من اللّیل بثلاث رکعات فقرا
فیهنّ فاتحۀ الکتاب و قل هو اللَّه احد و یفصل بین الثّلاث بتسلیمۀ و یتکلّم و یأمر بالحاجۀ و لا یخرج من مصلّاه حتّی یصلّی الثّالثۀ
الّتی یوتر فیها و یقنت فیها قبل الرّکوع ثمّ یسلم و یصلّی رکعتی الفجر قبیل الفجر و عنده و بعیده ثمّ یصلّی رکعتی الصّبح و هو الفجر
اذا اعترض الفجر و اضاء حسنا فهذه صلاة رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله الّتی قبضه اللَّه تعالی علیها) این بابی است در بیان نماز
حضرت ص: 202 سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که مداومت بر آن مینمودند در اواخر عمر و بر این
مداومت از دنیا بیرون رفتند منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله در روز نماز نمیکردند هیچ نمازي را تا زوال روز میشد و در بعضی از نسخ تا زوال آفتاب پس چون زوال میشد هشت
رکعت نماز میکردند و آن هشت رکعت نماز نافله ظهر است که مسمی است به نماز اوّابین یعنی جمعی که همیشه بازگشت دارند
بحق سبحانه و تعالی به توبه و انابت یا آن که این نماز بمنزله توبت و انابت ایشان است در ثواب و محو گناهان و در این ساعت
صفحه 93 از 267
درهاي آسمان گشوده میشود از جهت بالا بردن اعمال حسنه خلایق و دعاها مستجاب میشود و بادهاي رحمت یا بادهاي نافله از
جهت خلایق خصوصا جمعی که در کشتیهااند میآید و حق سبحانه نظر شفقت و مرحمت بسوي خلایق میکند و از آن جمله
است آن که در این ساعت عبادات اسباب قرب ایشان را مقرر فرموده است پس چون سایه یک ذرع میگذشت که دو شبر باشد
چهار رکعت نماز ظهر را به جا میآوردند و بعد از نماز ظهر دو رکعت نماز میکردند پس فاصله که میشد دو رکعت نماز دیگر
به جا میآورند و چهار رکعت نماز عصر را میکردند وقتی که یک ذراع دیگر گذشته بود به آن که در شبر پنجم میکردند دیگر
بعد از نماز عصر نمازي نمیکردند تا غروب آفتاب پس چون غروب میشد که اثر آفتاب غایب میشد که حمره مشرقیه باشد یا
قرص غایب میشد سه رکعت نماز شام را میکردند و بعد از آن چهار رکعت نافله شام را به جا میآوردند دیگر نماز نمیکردند تا
سرخی جانب مغرب زایل میشد و چون سرخی بر طرف میشد نماز خفتن را میکردند و بعد از آن به خوابگاه خود میفرمودند و
نمازي نمیکردند تا نصف شب میگذشت پس چون نصف میگذشت هشت رکعت نماز شبرا به جا ص:
203 میآوردند و سه رکعت وتر را در ربع آخر شب به جا میآوردند و در آن سه رکعت سوره حمد و قل هو اللَّه احد میخواندند
و فاصله میکردند میان نماز شفع و نماز وتر به سلام و سخن میفرمودند و اگر کاري داشتند به آن امر میفرمودند و از مصلّی خود
بیرون نمیفرمودند تا رکعت سیم وتر را به جا میآوردند و در آن رکعت قنوت میخواندند پیش از رکوع پس سلام میدادند و دو
رکعت نافله صبح را به جا میآوردند اندکی پیشتر از صبح کاذب یا صبح صادق و گاهی در صبح کاذب یا اول صبح صادق به جا
میآوردند و گاهی اندکی بعد از آن پس دو رکعت نماز صبح را به جا میآوردند در صبح صادق که سفیدي در عرض افق ظاهر
میشد و خوب روشن میشد که علم بدخول وقت بهم میرسید همه کس را پس این نمازي بود که حضرت سیّد المرسلین صلّی
اللَّه علیه و آله بر این مداومت مینمودند تا از دنیا متوجه اعلی علیین شدند. بدان که این حدیث را مسند ندیدهام و لیکن چون
صدوق حکم به صحت آن کردهاند البته صحیح میدانستهاند و دلالت میکند بر آن که نماز چاشت بدعت است و از اخبار عامه در
صحاح ایشان نیز ظاهر میشود که بدعت باشد و دیگر دلالت میکند بر آن که هشت رکعت نافله زوال نماز آن وقتست نه نماز
نافله ظهر و احادیث بسیار بر این معنی دلالت میکند پس اگر در نیت قصد نماز نافله کند بهتر است و در خاطر چنین باشد که اگر
از جهت نماز ظهر مطلوب باشد چنان باشد و اگر فی نفسها مطلوب باشد چنان باشد و دلالت میکند بر آن که نماز ظهر را بعد از
یک ذراع به جا آوردن بهتر باشد خصوصا نسبت به نماز جماعت تا مؤمنان همگی از قضاي حاجت و وضو و نماز اوّابین فارغ شده
باشند و دور نیست که اولویت مخصوص نماز جماعت باشد چون احادیث بسیار وارد شده است در آن که اول وقت افضل است الا
به مقداري که از نوافل فارغ شود و دور نیست که ص: 204 دلالت کند بر آن که بهتر این باشد که نوافل را
طول دهد و دعاها بخواند تا دو قدم بگذرد و در تابستان دو قدم قریب به یک ساعت نجومی میگذرد و در زمستان قریب به نیم
ساعت میشود و اشعاري دارد به آن که حق سبحانه و تعالی طول و قصر نوافل را بحسب طول و قصر ایّام مقرّر فرموده است و ظاهر
میشود که دو رکعت نافله بعد از ظهر متعلق است بظهر و دو رکعت دیگر متعلق است به عصر. چنانکه احادیث بسیار بر این معنی
دلالت دارد و در بعضی از اخبار هشت رکعت منقسم میشود به آن که چهار رکعت را بعد از ظهر به جا آورند و چهار رکعت را
قبل از عصر و از اخبار بسیار ظاهر میشود که اهتمام باین چهار رکعت بیشتر از چهار رکعت دیگر است و چهار رکعت را ترك
نمیباید کرد و چهار رکعت دیگر را اگر شغلی داشته باشد ترك میتواند کرد و دور نیست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله به سبب شیوخت ترك نموده باشند بر تقدیر صحّت حدیث بحسب واقع و ظاهر میشود از اخبار بسیار که اگر چهار
رکعت کند دو رکعت را بعد از ظهر به جا بیاورد و دو رکعت دیگر را در قدم چهارم به جا آورد که در اول قدم پنجم متوجّه نماز
عصر شود و هم چنین اگر هشت رکعت کند چهار رکعت را بعد از ظهر به جا آورد و چهار رکعت دیگر را در قدم چهارم به جا
آورد و احتیاط در دو رکعت یا چهار رکعت بعد از ظهر مثل سابق است به آن که قصد نافله کند اعم از آن که از جهت ظهر باشد
صفحه 94 از 267
یا از جهت عصر و احوط آنست که بیعذري ترك هشت رکعت نکند. چون احادیث صحیحه متواتره وارد شده است که مجموع
نماز فریضه و نافله پنجاه و یک رکعت است و هم چنین احادیث بسیار در نافله شام وارد شده است که چهار رکعت را ترك نکنند
در سفر و حضر و احادیث دو رکعت نیز ص: 205 وارد شده است و محمولست بر آن که اهتمام بشأن دو
رکعت آن بیشتر است و دو رکعت دیگر را از جهت عذر ترك میتوان کرد. و هم چنین در اخبار بسیار وارد شده است و تیره را
ذکر نکردهاند و ظاهر میشود که اهتمام به شان آن کمتر است یا آن که اگر اهتمام به شان آن باشد به سبب بدلیت نماز وتر است
نه آن که نافله خفتن باشد و گذشت که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که به جا نمیآوردند سبب این بود که حضرت
به وحی میدانستند که نماز وتر را خواهند کرد و چون نماز وتر بر آن حضرت واجب بود و خواب و بیداري آن حضرت یکسان
بود و معصوم بودند ترك آن محال بود از آن حضرت بنا بر این و تیره در این حدیث نیز وارد نشده است و آن که وارد شده است
در این خبر که آن حضرت بعد از نماز خفتن نماز نمیکردند تا نصف شب و در احادیث صحیحه نیز وارد شده است که حضرت
سیّد المرسلین و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما بعد از نماز خفتن نماز نمیکردند تا نصف شب ممکن است که مراد نفی
نماز سنت باشد نه تطوع چون احادیث بسیار دلالت میکند بر آن که حضرات رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم هر شب یا
هر شبانه رور هزار رکعت نماز میکردند از تطوع و محتمل است که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله به سبب پیري ترك
فرموده باشند یا از جهت تاسّی امّت که مبادا توهّم کنند که واجبست و همه کس اهتمام به آن داشته باشد و از همه کاري باز مانند
و نظام نوع انسانی بر هم خورد بنا بر این است که حضرت سیّد المرسلین عسل و گندم و گوشت و امثال اینها میخوردند و مشهور
است در اخبار که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه به سبب اشتغال به ریاضات ترك اینها میفرمودند چنانکه خواهد آمد إن
شاء اللَّه تعالی. و آن که واقع است که حضرت بعد از نصف شب هشت رکعت ص: 206 نماز میکردند
منافات ندارد با آن که خواهد آمد در احادیث صحیحه که حضرت هشت رکعت را متفرق به جا میآوردند چهار را بعد از نصف
به جا میآوردند و چهار دیگر را بعد از زمانی چون در اینجا نیست که مجتمع به جا میآوردند یا متفرق پس حمل بر تفرق میباید
کرد جمعا بین الاخبار و آن که وارد شده است که فاصله میفرمودند سه رکعت وتر را به سلام از جهت رد بر عامه است که ایشان
سه رکعت را مانند نماز شام متّصل میکنند و بعد ازین نیز خواهد آمد با بقیه احکام در مبحث نماز شب.
باب فضل المساجد